Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Tuesday, September 14, 2004
اندر مصائب انتخاب واحد
*دانشکده فرمودن شروع کلاس ها از 28 شهریوره.منم می فرمایم برن گم شن.دیوونن همه شون.آخه کلاسی رو که معلوم نیست کی تشکیل میشه راه بیفتیم بریم؟اونم توی شهریور؟بچه مثبت ها هرجور راحتن.من که نمیرم.برنامه پیشنهادی گروه رو ثبت نام کردم.البته 5 واحدشو پارسال پاس کردم.به جاش 4 واحد دیگه گرفتم.طبق معمول برنامه شنبه ها تداخل داره.یکی از کلاس هاي شنبه هم سه شنبه تشکیل میشه!!!اگه این طوری باشه،یه درس شنبه میره یه جای دیگه و شنبه تعطیل!وگرنه واسه یه ساعت درس(اونم با این درس دادن استادها)باید راه بیفتم برم دانشکده.یکشنبه10تا12هم خالیه.هرکاری کردم پرش کنم نشد.خدا کنه سایت کارشناسی یکشنبه ها باشه مث پارسال وگرنه کلی حوصله م سر میره.دوشنبه ها به خاطر دو واحدی که پارسال پاس کردم 8 تا 10 کلاس ندارم.یه نمه بیشتر می خوابم.عوضش تا5 دانشکده تشریف دارم.درس سه شنبه8 تا 1 هم جابه جا میشه(معلوم نیست کجا میخواد بره؟!)عصرش هم متون دارم.فکر کنم باید برم کلی التماس و اینا که اینو بیارمش ساعت 8.واسه 18 واحد این همه بدو بدو...امروز بدو بدو رفتیم فقط اسم نوشتیم بي معطلي.فعلاً که بی دردسر ترین انتخاب واحد عمرم بود امروز.حالا بعداً فکر کنم حالم جا بیاد.


*چقدر دلم برات تنگ شده.هر وقت تلفن می زنی واسه خداحافظی،من
دلم می گیره.هنوز گوشی دستمه که دلم تنگ میشه برات.


*به مریم و سارا گفتم روی بلاگم،آهنگ آهاي ختر چوپون گذاشتم.کلی بهم خندیدن.توی راه برگشت تمام مدت داشتن شوخی می کردن.خودشون آشپزی بلدن،هی به من متلک میگن که فقط ماکارونی بلدی درست کني.گفتن تو ازدواج کنی آقای همسر زخم معده می گیره از دست تو.هر ساعت از روز هم بیایيم
بهت سربزنیم پشت کامپیوتری.وبلاگ که واسه ت خونه زندگی نمیشه.وبلاگ میخوای بخوری؟لابد هر روز تلفن می زنی غذا سفارش میدی؟
منم گفتم نه!پولشو میدم اکانت می گیرم چون با اکانت بیشتر بهم خوش می گذره تا با غذا.آقای همسر هم هیچی بهم نمیگه.من اخلاقم خوبه خب(جون خودم!)فقط سلیقه غذا پختن و خونه داری و اینا رو ندارم عمراً!!!
اشکالی نداره که!!!
حالا قراره واسه م یه آقای همسر خوش اخلاق پیدا کنن که به این اخلاقام گیر نده.تازه باید خیلی خوش اخلاق و مهربون باشه و حسابی به دلم بشینه و اینا وگرنه این رو هم نمیخوام.بسه دیگه.برو روت رو کم کن.کار و زندگی نداری مگه؟


[Link] [0 comments]






0 Comments: