About Me
مريم خانوم!
شيفتهي صدای محمد اصفهانی، کتابهاي پائولو کوئيلو، ترانههاي اندي و کليهي زبانهاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی.. Maryami_Myself{@}yahoo.com Previous Posts Friends Ping تبادل لینک اونایی که بهم لینک دادن Maryam, Me & Myself* 118 GSM ويکيپديا No Spam پائولو کوئیلو آرش حجازی محمد اصفهانی انتشارات کاروان ميديهاي ايراني Google Scholar Song Meanings وبلاگ پائولو کوئیلو کتابهاي رايگان فارسي Open Learning Center ليست وبلاگهاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.
Archive
● بهمن۸۲ Counter Subscribe
ايميلتون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.
|
Monday, December 27, 2004
کریسمس مبارک
*24 آذر
*خودخواهي هم حدي داره آخه.اين تحف-تحفه ها-هي دم به دقيقه،ساعت کلاسا رو عوض مي کنن با اجازه خودشون.آخرشم جالبه که نصفشون نميان هميشه.مي کشم همه شونو! *۲۵آذر *به دلايلي کاملاً محرمانه بايد با يکي از بچه ها پسرخاله مي شدم و باهاش حرف مي زدم.منتظر بودم وقتش برسه.امروز رفتم سراغش.با سلام.چطوري؟ شروع کردم.خوب پيش رفت همه چيز(:ببخشيد اين خيلي شخصي شد ديگه! *خونه که اومدم،مامان گفت دوست جونم اومده تهران.کلي خوشحاليدم.به خودشم گفتم که هيچ چيز نمي تونست مث اومدن تو،منو خوشحال کنه(:خيلي به موقع بود.وسط اين همه قاط زدگي... *۲۷-۲۶ آذر *بازم آخر هفته...درساي نخونده...يه نمه خوندم البته.آدم يه وقتايي از علم و دانش! خوشش مياد واقعاً ولي اينكه بخوني واسه نمره، كل قضيه رو مي بره زير سوال يا راديكال يا حالا هرچي.وااااي...ياد چند تا از سال چهارم هاي همگروهيم افتادم.مث چييييييي مي خونن.به عمرتون نديدين همچين چيزي.بدين وسيله اعلام مي كنم كليه افرادي كه تا حالا ادعاي خرخونيشون مي شده، از اين به بعد از اين صفت كاملاً مبرا هستند.هر كي هم ميگه نه، يه سر بياد ببينه اينا رو!تا بفهمه خرخوني يعني چي دقيقاً:دي! البته به اين راحتي ها هم نيست.سخته واقعاً.عرضه ميخواد خيلي.من كه نمي تونم عمراً... *۲۸ آذر *همچنان براي يه کلاس،اين همه راه.غر مي زنم ولي بد نمي گذره بهم.بگو پس چته؟مرض داري نق مي زني؟ *۲۹ آذر *اين جناب استاد هميشه دير مياد سر کلاس.ميگه شماها کار کنين تا من بيام.خيلي دلم مي خواست يه بار بذارم برم رسماً!امروز عملي شد بالاخره.هوراااا *۳۰ آذر *استاد خودش كم حرف مي زد.كلي هم سمينار داده به بچه ها كه بيان ارائه بدن.يكي تند حرف مي زنه.يكي داد مي زنه.يكي هول ميشه هيچي نميگه اصلاً.يكي ميخواد بگه مثلاً من خيلي مسلطم و بي خيالم و اينا، هي ادا اصول درمياره از خودش.بساطيه خلاصه.خوبيش اينه كه استاد ميره ته كلاس و ما مي تونيم يه كم بخنديم لااقل.امروز استاد مي خواست آدرس يه سايت رو بگه كه مرتبط با موضوع درس بود.گفت آدرسش هم اينه اگه خواستين ببين:دبليو دبليو دات فلان چيز دات!!!!اولاً كه 3 تا دبليوئه نه 2 تا!دوماً اصلاً دبليو كه ديگه گفتن نميخواد.بعدشم دات چي؟دات كام...دات بيز...دات آي آر...دات كوفت...دات مرگ...دات چي؟...جلوي خودمو گرفتم كه نتركم از خنده...بچه ها رو نگاه كردم.كسي متوجه نشده بود اصلاً جز يكي از بچه ها كه اون روز سمينار داشت و روبروي من بود دقيقاً.اونم داشت مي خنديد.نگاش نكردم كه بتونم ساكت باشم.نخندم يه وقت.آقا شما اينترنت باز هم كه نيستن ديگه چهار تا آدرس اينترني كه شنيدين تو عمرتون؟!!! *۱دي *بازم سه شنبه و کلاس متون نرفتن و اينا.شنيدم جلسه آخر بوده.آره؟ *کاش مخت،شيشه اي بود غريبه!خيلي دلم ميخواد بدونم تو کله ت چي مي گذره وقتي ساکتي و فقط نگاه مي کني! *۲دي *اين استاد معارف هم عجب آدم گيره ايه!هفته ديگه هم ميخواد کلاس تشکيل بده.حيف که ۳ تا غيبت دارم.تازه امروز کلي اظهار تاسف مي کرد که چرا نتونسته بيشتر درس بده!بعدشم گير داد به يکي از بچه ها-کلاس،دخترونه س-که چرا هفته پيش،يکي ديگه رو جاي خودت فرستاده بودي حاضري بزنه برات؟بعد که طرف،شاخ درآورد،استاد گفت آخه چند بار اومدي درباره غيبت هات حرف زدي.واسه همين،چهره ت رو يادم مونده.ما رو باش فکر مي کرديم استاد به کسي با دقت نگاه نمي کنه.خداييش استاد متون،اصلاً نگاه نمي کرد کسي رو.خداييش ديگه! *۳ دي *عيدتون مبارک...امام رضا رو يه مدل خاصي دوست دارم.هموطنه انگار... *حالم داره از اين کتاب معارف به هم مي خوره ولي مجبورم بخونمش متاسفانه.امتحانش کاملاً شعاري برگزار خواهد شد يعني هرکي بيشتر شعار بده،نمره ش بيشتر ميشه و البته به ندرت کسي از ۱۴ بيشتر نمره مي گيره.آخه عمومي هم چيزيه من ۱۴ شم؟(چه اعتکاد به نفسي!۱۴ که يعني ۲۰) *۴ دي *تا لحظاتي ديگر،گروه ارکستر به مناسبت عروسي پسر همسايه بالايي!!! خونه رو ميذارن رو سرشون.همه شاهد باشين اگه من اين ترم،مشروط شم،تقصير ايناس.تصميم گرفته بودم امشب ديگه درس بخونم:دي *۵دي *يه آفلاين بامزه: اگه امشب يه مرد چاقِ قدکوتاه اومد تو اتاق و وقتي خواب بودين، شما رُ انداخت تو يه کيسه و با خودش برد، اصلاً نگران نشين! ...يه نفر امسال شما رُ از بابانوئل خواسته @};-خيلي قشنگ بود(:از اينجا! *کاروان: ايران نخستين کشوري است که زهير، آخرين رمان پائولو کوئليو را منتشر مي کند! براي اين که قبلش کس ديگه اي به فارسي برش نگردونه، حتا قبل از انگليسي و پرتقالي، اول فارسي ش منتشر ميشه !! هشتم اسفند ماه تاريخ پخش کتاب در سطح ايران هست، اما ترجمه ي فارسي فصل اول رُ مي تونين از اينجا بخونين.يه فايل پي دي اف هست البته(:مرسي ... [Link] [0 comments] |