About Me
مريم خانوم!
شيفتهي صدای محمد اصفهانی، کتابهاي پائولو کوئيلو، ترانههاي اندي و کليهي زبانهاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی.. Maryami_Myself{@}yahoo.com Previous Posts Friends Ping تبادل لینک اونایی که بهم لینک دادن Maryam, Me & Myself* 118 GSM ويکيپديا No Spam پائولو کوئیلو آرش حجازی محمد اصفهانی انتشارات کاروان ميديهاي ايراني Google Scholar Song Meanings وبلاگ پائولو کوئیلو کتابهاي رايگان فارسي Open Learning Center ليست وبلاگهاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.
Archive
● بهمن۸۲ Counter Subscribe
ايميلتون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.
|
Saturday, February 04, 2006
زبان آموزان متقلب
*۱۴ بهمن ۸۴ *دختر! مگه مجبوري تا نصفه شب بيدار بموني، بعد صبح در حالي که داري کور ميشي، مث اينا که صد ساله نخوابيدن، بلند شي خرخوني کني واسه فاينال؟ *کلي تقلب! چند روز پيش براي يکي از دوستان سخنراني مي کردم، مي گفتم تو که اين همه درس مي خوني ديگه چرا انقدر تقلب مي کني؟ آخه عادت کرده همه ي درس رو خلاصه روي ميز و صندلي و اينا بنويسه..امروز کلي يادش بودم.من همه ي همه ي سوالاي امتحان زبان رو بلد بودم ولي قرار بود اگه شد به نغمه برسونم.مدير آموزشگاه، طرف ماست و هرطوري شده ۳-۲ دقيقه پگاه رو فرستاد بيرون که ما تقلب کنيم.لاي در وايساده بود خودش؛ گفت وقتي در رو بستم يعني پگاه داره مياد! حالا هي من به نغمه ميگم تندتند ازم بپرس.اونم خنگ شده؛ مث گيجا چونه مي زنه که اين رو تو داري غلط ميگي.حالا چيزي هم که بهش گير داده بود يه نکته ي گرامر بود که من يک ساعت قبلش خونده بودم! ول نمي کرد که.فرناز مارمولک! تندتند از روي پاسخنامه ي من، برگه ش رو صحيح مي کرد.يکي هم زدم به امير که تعارف نکنه برگرده ببينه ورقه م رو.شهاب و مريم هم که مسابقه گذاشته بودن کي بيشتر صدا م مي زنه ازم سوال کنه.حالا پگاه اومده ميگه امير! چرا تا من رفتم بيرون، جواباي تو درست شد؟ اونم مث ماست داشت پيشنهاد مي داد پگاه بازم بره بيرون -تاااابلو!- که با پا يکي زدم به صندلي ش که يعني «شات آپ».پگاه گفت بفرما جوابت رسيد! بازم مث گيجا بود امير.شک دارم فهميده باشه جريان چي بود اصلاً! :دي *مامان اصرار داره من اگه برام ممکنه يه کم برم دانشگاه! :دي شنبه کلاس ندارم خب.چي کار کنم؟ :پي *۱۳ بهمن ۸۴ *اينکه همه ش يه کار رو انجام بدم، کسل کننده س؛ حتي اگه بهترين کار دنيا باشه.در راستاي اينکه از فرط يه جا نشستن و هي کتاب خوندن، حالم داره به هم مي خوره يه کم آشپزي کردم!! و فکر کنم ديگه همه مي دونن چي درست کردم؟ ماکاروني! خوبي ش اينه که ديگه کسي نمي تونه ازش ايراد بگيره چون ۱.من هميشه همين رو درست مي کنم و خوب بلدمش! ۲.فقط همين رو درست مي کنم.تازه کلي هم همه ذوق مي کنن! ۳.ناراحتي خودت درست کن.من ديگه دست نمي زنم:دي *وقتي همه از حسودي در و ديوار رو به هم مي کوبن ((: *شب نشيني و کلي حرف بعد از مدتها... *... میآيی همهی دنیا را خاموش کنم بعد تو همهاش را روشن کنی؟ دوستت دارم تا ابد مال تو باهاش نان بخر باهاش دور بزن در ميدان شهر مثل پلاک بينداز به گردنت . . . دوستت دارم تا ابد مال تو باهاش ستاره رصد کن باهاش برام نامه بنويس. اصلاً میآیی خورشید را پس بفرستم برای خدا و تو ببينی که حضورت کافیست؟ هرجا باشی برای ديدن تو شهر به شهر خواهم آمد آنقدر که از پرتگاه زندگی بيفتم. دستهات! دستهات را از من نگير. وقتی شيفته در روياهام دنبال تو میگردم چيزی ته دلم زير و زبر میشود سرم را توی بغلم میگيرم حيف که نيستی حيف که برای من شمع هم نمیتوانی روشن کنی! *بوی آبی لاجورد نارنجی میخوانم بیایی و خدا تب کرده است همهی این اتاق را صورتی میدوم بشنوی مربع به مربع دوست داشتنت را میشمارم هنوز دل دل میکند در چشمهام بی قرار میشود آخر خدا و اینهمه دلتنگی؟ من که حلقه حلقه به تنت پیجیده بودم! تو نخواه خدا از تاریکی میترسد و من بدون لباسهات سرما میخورم. به راه رفتنت يا به کفشهات اگر فکر کنم میآيی؟ خدا کند سر راه يادت بماند پرتقال و نان توتون پيپ هم ديگر چيزی نمانده طاقت من يک کبريت بکشم تمام میشود. من بهار میشوم تو تنم را پر از شکوفه کن. رنگها را با انگشتهای تو شمردم باز هم يکی زياد آمد میشود اين انگشت را دو بار ببوسم گلبهی را هم بردارم؟ ... راستش را بخواهی جيبهام پر از رنگ است. اگر صبح زودتر از من بيدار شدی بوسم کن اما اگر من زودتر بيدار شدم بر سينهات منتظر همان بوسه میميرم؟ خانهای با چهار اتاق بی ديوار ديده بودی؟ باغی سرسبز تا آنسوی جهان شنيده بودی؟ طناب رخت را از اين سر دنيا به آن سر دنيا کشيده بودی؟ با ملافهها بر بند بند نوشتههای من در بوی آبی لاجورد دويده بودی؟ گمت کنم لای ملافهها يا پيدات کنم؟ ديدی همهی ما دربدر شديم؟ ديدی باز عاشقت شدم؟ اينبار در بدر تو. با بودنت بهشت را ديدم حالا خدا دنبال سیب سرخی میگردد تا از بهشت آسمان رانده شود. *رقص بيا با اين آهنگ برقصيم به حرکت پا کاريت نباشد خدا نشسته آنجا نگاه میکند به پيچش دستهای تو به پاهای من تنها نشسته آنجا مبهوت باز هم دير رسيده! من پا عوض میکنم تو بخند ... گردش دستهات مال من؟ ذره ذره در آغوشت جا بگیرم؟ ذره ذره ببوسمت؟ لباسهات را ذره ذره به باد بدهم؟ تو را مزه مزه کنم؟ با دلتنگیات چه کنم بيا با اين آهنگ برقصيم به حرکت پا کاريت نباشد ... چرخش دستهات مال من؟ پ.ن: من هيچ وقت شعور شعر خوندن نداشته م.شعره ۲۰۰ تا معني هم داشته باشه من فقط مفهوم عاشقانه و رمانتيکش رو مي گيرم! اينطوري راحت ترم.بيشتر خوش مي گذره. [Link] [4 comments] 4 Comments:» vay vay vay!bebkhashid joone maryam.aslan khoone naboodam!ghole ghole ghol!farda bet mizangam:* Posted at 12:12 PM » سلام! Posted at 9:24 PM » vaaaaaaaay! baba in che weblogiye to dari! ma'loom nist comment doonish kojast, saresh kojast, tahesh kojast! Posted at 11:50 PM » شعر های قشنگی بودن :) Posted at 3:36 PM |