Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Wednesday, January 11, 2006
دونه های رنگی برف
*۲۰ دي ۸۴

*کلي برف..کلی اسمارتيز..همه جا شمع روشنه..يکي ش مال تو..بيا..ازم بگيرش..مي خواستم رو همه ي دستمال ها شعر بنويسم..کلي برف..کلي شعر..کلی شمع..يکي ش مال تو..بيا بگيرش..من خيلي وقته رفته م..کلي شعر..کلي چيزاي خوب که مونده..من چيزي نبردم..تو نميخواي؟..بيا بگيرش..يکي ش مال تو...

*خاطرات من

این ورق‌ها را بردار یک دقیقه
الآن شاید یک شکلات پیدا شد
این تاستاتور را هم بگیر
این ماوس هم یک کوچولو دستت باشد
می‌شود این ورق‌ها را بر دارم؟
از کجا معلوم؟
شاید هفت تا اسمارتیز باشد زیرش
...
می‌شود توی این کشو را هم بگردم؟
بنشینم اینجا روی زانوهات؟
اگر اينجور ننشينم که نمی‌توانم ببینم توی اين
...
شما رمان بنویسید
کاری به شما ندارم که
من دارم دنبال شکلات می‌گردم.
...
دیدی چی شد؟
باز نفهمیدم الآن بوس سوم هستم
یا چهارم
حالا باید از نو ببوسمت
چی؟
چی باید بگويم؟
بگويم دوستت دارم؟
بگويم کاش اینجا بودی
تا من نفهمم که چشم‌هام بازند یا بسته؟
بگويم نبودنت
ذره ذره مرا تمام می کند؟

لابد خواب بودم که رفتی
چقدر نبودنت
پريشان می‌کند
اينجور
خاطرات مرا.
پرده را که کنار بزنم
در قاب پنجره
کم کم پيدا می‌شوی.
آمدنت
مثل طلوع خورشيد
تماشايی‌ست
بانوی من!

تو فقط از پشت پنجره
سرک بکش
تا ببینی چطور
بی تاب می‌شوم
تمام راه
می‌پروازم
پله‌ها را سه تا يکی
پر می‌وازم
خدا کند
خيالم زودتر از من
تو را نبيند.




در خاطراتم دستکاری می‌کنم
هر به ايامی
هرجا دلم تنگ شد
تو را می‌سازم.

چشم‌هام را که می‌بندم
باز اینجایی
همین روبروی من
به ساکتی خدا نشسته‌ای
چشم‌هام را که باز می‌کنم
اتاقم از نو
متولد می‌شود بی تو.
حتماً این اتاق
مرا خواب می‌بیند
بی تو!




در خاطراتم دستکاری ‌کنم؟
باز بروم سربازی
از صفر شروع ‌کنم؟
اين‌بار برای تو می‌روم سربازی
اين‌بار
از پادگان فرار می‌کنم
سرنوشتم عوض می‌شود.




من که هنوز نگفته‌ام چطور
با خیالت
و چشم‌هام
و این اتاق نارنجی
خانه می‌سازم!
گفته‌ام؟

در خاطراتم دست می‌برم
کاری می‌کنم
که از اول
باشی
از روزی که عشق را شناختم.





هی خانه می‌سازی
با کتاب
و من
هی کتاب‌ها را می‌ريزم.

نداشتم در تو می‌دويدم
به تو رسيدم؟
نداشتم باز به خاطراتم نگاه می‌کردم
قطاری مرا پياده کرد
که تو سوار شدی؟

*صورتی و برف

حالا صورتی پوشيده‌ام
و آماده‌ام
اما نمی‌روم
بی تو
بهشت هم نمی‌روم
.




چشم‌هات را که باز کنی
ديگر نمی‌بوسمت
نگاهت می‌کنم
نه!
از اول شروع می‌کنم.

می‌چرخم،
جوری توی بغلت می‌چرخم
که شب نداند
کی بايد روز شود
.

لازم هم نيست شعر بگويی
فقط باش
بخند
حرف بزن
اين يعنی شعر
يا نه
راه برو
من نگاهت کنم.

نارنجی بپوشم
می‌آيی؟

معادله‌هات را ساده کنم؟
حساب استدلالی بلد نيستم
جايی ديده بودم
قشنگی بودنت
رياضی نيست.




جوری در آغوشت می‌خوابم
که خدا پيدام نکند
خيال کند
اشتباهی به تو
دو تا روح داده است
.

اگر از خانه‌ات رفتم
کت نمی‌پوشم
تا نگرانم شوی و دنبالم بگردی
می‌روم نبش خيابان بيست و پنج
رستوران هاوانا
کنار پنجره
تماشای برف
شراب ناب
و تو
که سراسيمه می‌آيی.

تا به حال
لای يک عالمه کتاب
عشقبازی کرده‌ای؟

جوری بوست می‌کنم
نه!
جوری نفست می‌کشم
که کتاب‌ها بريزد.




اين‌همه راه رفتم امروز
لابد چراغ بوده
برف بوده
و آن‌همه آدم
چرا نديدم؟
چرا چيزی يادم نيست؟
لابد من هم بوده‌ام
که دنبال تو می‌گشته‌ام.





من
تو را
صورتی می‌بوسم
تو مرا سبز و آبی بباف
يک رج سبز
يک رج آبی
يا هر رنگی دوست داری
اگر خواستی
همه را نارنجی بزن.

پ.ن: همه ي چيزهاي خوب..توي کتابها قشنگن..توي شعرها..توي شبهاي باروني..تو نور چراغها که کمک مي کنن ببيني داره برف مياد..همه ي چيزهاي خوب، بين برگهاي درختا قشنگن..روي پرواز ابرها..توي آسمون..توي آبي..توي نامه ها..توي شعرها..همه ي چيزهاي خوب، فقط از دور قشنگن..فقط از دور...

پ.پ.ن: مرسي! دلم از سنگ شده..يه کم شعر مي خواستم.حيف! که دوست ندارم بفهمم شون..

[Link] [7 comments]






7 Comments:

» اولین وبلاگت
دومین وبلاگت
دهمین وبلاگت
بخوام بهت لینک بدم به کدومش باید بدم؟

Posted at 6:58 PM  

» :)
nice memories..

Posted at 12:51 AM  

» سلام جالب است .
علي علي

Posted at 7:51 AM  

» delam vasat tang shode

Posted at 12:17 AM  

» شعر زيبايي بود
كاش مي شد همه سنگ ها رو با شعر و احساس ذوب كرد

Posted at 3:27 PM  

» سلام!
تاریخ تولد وبلاگت دقیقا چهار روز دیگه!
از الان تبریک میگم تولد وبلاگت رو! سعی میکنم 28 دی بیام. نمیدونم چطوری از اینجا سر در اوردم مهم اینه که اومدم! فعلا...

Posted at 5:14 PM  

» salam be dooste ghadimi. barf zibayi ziyad dare,be khosoos az daricheye chashme koodakane. linkhaye ghashangi gozashti az abas maroofi... . khodaye koochak hanooz zendegi mikone ha !... faramooshesh nakon... .

Posted at 11:57 PM