Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Saturday, August 28, 2004
روياى آمريكايى

*يه روز که هيچي ننويسم،انگار صد ساله ننوشته م.تقريبا قلبم اومد توي دهنم تا مبارزه هادي ساعي تموم شد.با اينکه از قوانين تکواندو زياد سر در نميارم،ولي آدم فرق دفاع خالي با حمله يا وقت کشي صرف با تاکتيک رو ديگه مي فهمه.خيلي قشنگ مبارزه کرد.کلي خوشحال شدن ملت ايران.سر مسابقه رضازاده ولي خيال همه راحت بود.ماشالا ۲۵۰کيلو رو مث پر کاه بلند کرد،خيييييييييلي راحت!
*دیگه دلم براش یه ذره شده بود داشتم از تنهایی و درد به خودم میپیچیدم به زمین و زمان ناسزا میدادم که چرا که حالا به وجودش احتیاج دارم اون نیست و من باید اینجوری بشم ! خب لابد حکمتی هست اگه قرار باشه بیاد بلاخره میاد و منهم نمیتونم چیزی رو تعیین کنم ... فقط میدونم که صداش بهم تسکین میداد و منو آروم میکرد شاید بعضی اوقات بودنش منو آزار بده ولی باز دوستش دارم اون باعث میشد تا من غم و درد و رنج رو فراموش کنم و به زندگی عادی برگردم ... سر شب تو رستوران سر کوچه که داشتم شام میخوردم با خودم فکر میکردم اینجوری بشه ولی نه تا این حد وای خدای من!!! نمیشه تصور کرد که تا کی این وضعیت ادامه داره ؟!!!! لابد خیلی از من ناراحته!!! بلند شدم رفتم سمت تلفن اما دیدم سرم گیج میره و نمیتونم راه برم ! یعنی اینقدر من بهش وابسته شدم ؟! نمیدونم که کی بود که خوابم برد .....
ساعت حدود 4 صبح بود که با صدایی از خواب پریدم آره اون اومده بود اونو با تموم وجود حس کردم حتی بوی اون داشت منو دیوونه میکرد ( چه بوی خوبی از کودکی این بو برام آشنا بود ) آخیش از عصری داشتم از دل درد میمردم حالا راحت شدم و میتونم تا صبح راحت بخوابم تو یه کتاب خونده بودم که علاج دلپیچه میتونه باد معده هم باشه ولی اینبار واقعا خودم تجربه کردم !!! خلاصه اون اومد و منو از شر اون درد لعنتی راحت کرد ...خودم ننوشتم،يادم هم نيست کپي رايتش مال کيه!

*روياى آمريكايى
يك تاجر آمريكايى نزديك يك روستاى مكزيكى ايستاده بود كه يك قايق كوچك ماهيگيرى از بغلش رد شد كه توش چند تا ماهى بود!
از مكزيكى پرسيد : چقدر طول كشيد كه اين چند تارو بگيرى؟
مكزيكى: مدت خيلى كمى!
آمريكايى: پس چرا بيشتر صبر نكردى تا بيشتر ماهى گيرت بياد؟
مكزيكى: چون همين تعداد هم براى سير كردن خانواده ام كافيه!
آمريكايى: اما بقيه وقتت رو چيكار ميكنى؟
مكزيكى: تا ديروقت ميخوابم! يك كم ماهيگيرى ميكنم!با بچه هام بازى ميكنم! با زنم خوش ميگذرونم! بعد ميرم تو دهكده مىچرخم! يك ليوان شراب ميخورم و با دوستام شروع ميكنيم به گيتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با اين نوع زندگى!
آمريكايى: من تو هاروارد درس خوندم و ميتونم كمكت كنم! تو بايد بيشتر ماهيگيرى بكنى! اونوقت ميتونى با پولش يك قايق بزرگتر بخرى
و با درآمد اون چند تا قايق ديگه هم بعدا اضافه ميكنى! اونوقت يك عالمه قايق براى ماهيگيرى دارى!
مكزيكى: خب! بعدش چى؟
آمريكايى: بجاى اينكه ماهى هارو به واسطه بفروشى اونارو مستقيما به مشترىها ميدى و براى خودت كار و بار درست ميكنى...بعدش كارخونه راه ميندازى و به توليداتش نظارت ميكنى... اين دهكده كوچيك رو هم ترك ميكنى و ميرى مكزيكو سيتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نيويورك ....اونجاس كه دست به كارهاى مهمتر هم ميزنى...
مكزيكى: اما آقا! اينكار چقدر طول ميكشه؟
آمريكايى: پانزده تا بيست سال!
مكزيكى: اما بعدش چى آقا؟
آمريكايى: بهترين قسمت همينه! موقع مناسب كه گير اومد ميرى و سهام شركتت رو به قيمت خيلى بالا ميفروشى! اينكار ميليونها دلار برات عايدى داره!
مكزيكى: ميليونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟
آمريكايى: اونوقت بازنشسته ميشى! ميرى به يك دهكده ساحلى كوچيك! جايى كه ميتونى تا ديروقت بخوابى! يك كم ماهيگيرى كنى! با بچه هات بازى كنى! با زنت خوش باشى! برى دهكده و يك ليوان شراب بنوشى! و تا ديروقت با دوستات گيتار بزنى و خوش بگذروني.از اینجا

[Link] [0 comments]






0 Comments: