About Me
مريم خانوم!
شيفتهي صدای محمد اصفهانی، کتابهاي پائولو کوئيلو، ترانههاي اندي و کليهي زبانهاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی.. Maryami_Myself{@}yahoo.com Previous Posts Friends Ping تبادل لینک اونایی که بهم لینک دادن Maryam, Me & Myself* 118 GSM ويکيپديا No Spam پائولو کوئیلو آرش حجازی محمد اصفهانی انتشارات کاروان ميديهاي ايراني Google Scholar Song Meanings وبلاگ پائولو کوئیلو کتابهاي رايگان فارسي Open Learning Center ليست وبلاگهاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.
Archive
● بهمن۸۲ Counter Subscribe
ايميلتون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.
|
Sunday, March 20, 2005
84
*۲۲اسفند ۸۳ *با خيال راحت ولو شدم اينجا به اميد اينکه کلاس تشکيل نميشه.خلم مگه من؟واسه چي برم دانشکده؟بي خيالش... *۲۳اسفند ۸۳ *امسال هيچي خونه تکوني نکردم! يعني هيچي کمک نکردم؛حسش نيست اصلاً.بي خيال .خب؟ *بالاخره تلفني يک عدد انسان پايه پيدا کردم براي فردا!هوراااا *۲۴اسفند۸۳ *خيلي خوش گذشت.هوا کاملاً دو نفره شده اين روزا؛ *ولنتاين (روز عشق) ايراني: جالب بدانيد كه اين روز در تقويم جديد ايراني دقيقا مصادف است با 29 بهمن، يعني تنها 3 روز پس از والنتاين خارجي! اين روز "سپندار مذگان" يا "اسفندار مذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند، هريك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، انديشه) كه نخستين صفت خداوند است، روز سوم ارديبهشت يعني "بهترين راستي و پاكي" كه باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهريور يعني "شاهي و فرمانروايي آرماني" كه خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملي زمين است. يعني گستراننده، مقدس، فروتن. زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند. در هر ماه، يك بار، نام روز و ماه يكي مي شده است كه در همان روز كه نامش با نام ماه مقارن مي شد، جشني ترتيب مي دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمين روز هر ماه مهر نام داشت و كه در ماه مهر، "مهرگان" لقب مي گرفت. همين طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ يا اسفندار مذ نام داشت كه در ماه دوازدهم سال كه آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشني با همين عنوان مي گرفتند. سپندار مذگان جشن زمين و گرامي داشت عشق است كه هر دو در كنار هم معنا پيدا مي كردند. در اين روز زنان به شوهران خود با محبت هديه مي دادند. مردان نيز زنان و دختران را بر تخت شاهي نشانده، به آنها هديه داده و از آنها اطاعت مي كردند. (منبع: ايميل فورواردي) *۲۵اسفند ۸۳ *باز رفتم کتابفروشي؛حالا خوبه توبه کرده بودم نرم.لااقل اون مغازه خاص رو نرم!ولي رفتم.ديدم اشکالي نداره.من به کتابم مي رسم،کتابفروش هم پولش رو مي گيره.هرچقدر هم دوست داره ديد بزنه.من ناراحت نميشم.مشکل خودشه!کارت هاي کبير تاروت رو هم گرفتم.ببينم چي ميشه! پ.ن:چي قراره بشه مثلاً؟((((: *جغد شوم! نميشد نگي بهم؟ولي پشيمون نيستم که نيومدم؛لازم بود برام:( *۲۶ اسفند ۸۳ *اسفندگان روز پاسداشت مادران و زنان در فرهنگ و سنت ايران باستان، جشن و شادماني يكي از جلوه هاي نيك زندگي محسوب مي شد.اسفندگان از جمله جشنهاي ماهيانه ايرانيان قديم است كه از گذشته آن اطلاع دقيقي در دست نيست. پيشينه اي از جشن اسفندگان يا سپندارند: در دوران ساساني ،پنجمين روز از ماه اسفند را كه تقارن نام ماه و نام روز بود، جشن ميگرفتند.بعدها تاريخ برگزاري اين جشن به بيست و نهم بهمن ماه تغيير يافت،با اين حال آداب و رسوم آن همچنان به قوت خويش باقي است.در چنين روزي مردان و پسران كارهاي سخت و سنگين و نيز امور منزل را انجام ميدهند و زنان با پوشيدن لباسهاي نو به ديد و بازديد از همديگر رفته و اوقات را به شادماني سپري مي كنند .مردها به زنان خود هديه مي دهند و آرزوهاي آنان را برآورده مي سازند.از آنجايي كه عشق ، فداكاري، مهر، محبت و از خودگذشتگي همواره با نام زن و مادر همراه بوده است به همين جهت در ايران باستان برابر شدن روز سپندارند از آخرين ماه سال يعني اسفند را به جشن و سرور مي گذراندند و به آن اسفندگان مي گفتند.از ديگر سو دليل اين انتخاب وجود برخي ويژگي هاي مشترك ميان زن و زمين است.ويژگي هايي همچون زايندگي، فروتني، مهرباني، برباري و محبت كه در وجود زن و زمين به وديعه نهاده شده است.به همين دليل روز بيست و نهم بهمن ، روز گراميداشت زن و زمين و روز مادر در كيش زرتشت است. جشن اسفندگان هنوز در بسياري از نقاط ايران برگزار مي شود.مثلا در يكي از روستاهاي نزديك گناباد در استان خراسان ،در اين روز مردهاي روستا به صحرا مي روند تا زنها و دختران در روستا با آزادي و فراغت خاطر به رقص و پايكوبي بپردازند.در كشور هندوستان، جشن ايرانيان زرتشتي اغلب در شهر بمبيي برگزار مي شود. * …و تو چه ميداني دنياي مردگان چيست... و تو چه ميداني که مرگ چيست... و تو چه ميداني که مرده کدام است... و تو نميداني که شبهاي جمعه ، تو به دعاي مردگان محتاج تري تا مردگان به دعاي تو... و نميداني که مردگان قرنهاست که براي تو، که ادعا مي کني زندهاي? خيرات ميکنند... هان! که شبهاي جمعه مردهها براي تو فاتحه ميخوانند... براي آمرزش تو... براي پاک شدن روح آدمهايي که مثل تو به ظاهر زندهاند، ولي نميدانند که هر لحظه، روح خود را کشته اند...! *ديسکو مخفف کلمهء ديسکوتک (فرانسه discothèque) و در اصل به معني مجموعهاي از صفحههاي گرامافون بوده، متشکل از ديسک به معني صفحه و تک به معني جعبه، محفظه، محل نگهداري، مثل ويدئوتک يا Bibliothek يعني کتابخانه که اون ريشهء يوناني داره. معني امروزي کلمه در سالهاي دههء شصت به وجود اومد که در فرانسه کلوبهاي رقص شروع کردند به جاي گروه موسيقي از صفحهء گرامافون استفاده کنند. اوائل دههء هفتاد موزيک ديسکو (disco music) باب شد که در سال 1977 با موزيک فيلم تب شنبه شب (Saturday Night Fever، گروه Bee Gees) با بازي جان تراولتا به اوج رسيد. در کنار اين کلمه اصطلاح ديجي (dj) هم پاگرفت که مخفف Disc jockey هست و معني شخصي رو ميده که در ديسکوتک آهنگ انتخاب ميکنه و صفحه ميذاره. *۲۷اسفند ۸۳ *اين آهنگ «ديوانه زنجيري» رو شنيدي؟ -رضا صادقي (مهرشاد)- خواهر گرامي دو روزه منو DZ صدا مي کنه! Divaaneye Zanjiri *۲۸ اسفند ۸۳ *علت علاقه م به شنيدن آهنگ هاي جوادي در روزهاي آخر سال ۸۳ رو نمي دونم ولي دوتاش هست که همه ش صداش مياد توي اتاق:يکيش مال اندي ه! اون يکيش هم شهرام کاشاني! «حالا يه روز مياي که خيلي ديره» و «دارم اشتباه مي کنم» :دي *۲۹ اسفند ۸۳ *اصولاً عادت دارم بعضي وبلاگها رو نگه مي دارم روي کامپيوتر که هروقت حسش بود،بخونم.الان اينو پيدا کردم:يک روش مدرن براي مردم آزاري؛از زنگ زدن و فرار کردن بهتره لااقل:دي از دست ISP تون به هر دليل عصباني هستين؟دلتون مي خواد يه جوري تلافي کنين؟ کار نداره !! يه کانکشن بسازين، و شماره ي کانکت شدن رُ شماره ي «امور مشترکين» ISP بذارين و تعداد دفعه هاي try واسه کانکت شدن رُ هم رو حداکثر (صد) بذارين... اون وقت رو کانکشن کليک کنين و برين به کارتون برسين !!! هزار بار هم جواب بدن، چون وصل نميشه بعد از چند ثانيه دوباره خود به خود شماره شون گرفته ميشه و اگه اشغال کنن و همون موقع دوباره شماره ش رُ ميگيره کامپيوتر... يه جورايي ديوونه ميشن!!!!!!!! اگه احياناً وقتي شما ديگه شماره نمي گرفتين، زنگ زدن و پرسيدن چرا اينجوري مي کنين؛ خيلي ساده اول بپرسين چرا کانکت نميشه، بعد بگين اشتباه کردين و شماره ي کانکشن رُ از رو کارت، اشتباه وارد کردين !!!!!!!!! ((((((((((((((((((((((((: *امضاء شناسي! 1ـ كساني كه به طرف عقربه هاي ساعت امضاء ميكنند،انسانهايي منطقي هستند . 2ـ كساني كه بر عكس عقربههاي ساعت امضاء ميكنند دير منطق را قبول ميكنند و بيشتر غير منطقي هستند. 3ـ كساني كه از خطوط عمودي استفاده ميكنند لجاجت و پافشاري در امور دارند. 4ـ كساني كه از خطوط افقي استفاده ميكنند انسانهاي منظّم هستند. 5ـ كساني ك با فشار امضاء ميكنند در كودكي سختي كشيدهاند. 6ـ كساني كه پيچيده امضاء ميكنند شكّاك هستند . 7ـ كساني كه در امضاي خود اسم و فاميل مينويسند،خودشان را در فاميل برتر ميدانند. 8ـ كساني كه در امضاي خود فاميل مينويسند،داراي منزلت هستند. 9ـ كساني كه اسمشان را مينويسند و روي اسمشان خط ميزنند،شخصيت خود را نشناختهاند . 10ـ كساني كه به حالت دايره و بيضي امضاء ميكنند،كساني هستند كه ميخواهند به قله برسند. کپي رايت!اوووممم...امضاي من افقيه بيشتر،اسم و فاميليم رو هم کامل مي نويسم.چه باحال:دي *هارا وقتی كاری برای انجام دادن نداريد، در سكوت بنشينيد و به نقطه درون خود، پنج سانت پايينتر از ناف برويد و همانجا بمانيد. آگاه شدن از اين نقطه به شما كمك زيادی مي کند. هرچه بيشتر در اين نقطه بمانيد بهتر است.ماندن در اين نقطه باعث ايجاد تمركز زيادی در زندگی شما می شود.فقط بايد به اين نقطه خيره شويد تا شروع به كار كند. بعد از مدتی احساس خواهيد كرد كه تمام زندگی دور اين نقطه مي چرخد. زندگی از هارا شروع می شود و در هارا خاتمه پيدا مي كند. هارا نقطه ای است كه در آن به تعادل زندگی مي رسيم. بنابراين وقتی آگاهی روی هارا متمركز مي شود، تغييرات زيادی در زندگی شروع می شوند مثلاً فكر كردن كمتر می شود چون انرژی در اينجا متمركز مي شود. تمركز روی هارا باعث ايجاد نظمی در زندگی شما مي شود كه با زور و فشار نيست. هرچه آگاهی شما نسبت به هارا بيشتر می شود، كمتر از مرگ و زندگی می ترسيد. چون اين دو از هارا شروع می شوند. وقتی برای زندگی با هارا تنظيم شديد، زندگيتان اميدوارانه می شود.اميد از اين نقطه ايجاد می شود. فكر كمتر، سكوت بيشتر، كنترل كمتر، نظم بيشتر در زندگی و در نهايت اميدواری بسيار و ارتباط قوی با زمين و ريشه دار شدن بيشتر. هارا كلمه ای ژاپنی است. در زبان ژاپنی، هارا به نقطه ای در بدن اشاره مي کند که حدود پنج سانت پايين ناف قرار دارد. در اين نگرش، هارا مركز ورود انرژی حياتی يا همان كی به بدن است. برای هارا نام های متعددی گفته شده است: تان- تين، دان- تين، چی- چونگ، دريای كی يا چاكرای دوم. در بسياری از تعاليم روحانی شرقی تاکيد و تمرکز روی هارا بسيار با اهميت است. تمركز روی هارا، راهی برای برگشتن به اصل و حضور در بدن فيزيکی است. معنی عبارت تان تين به خوبی اين نکته را نشان می دهد: تان يعنی داروی ناميرايی و تين يعنی حوزه. بنابراين در اين تعريف هارا، حوزه اكسير زندگانی است.هارا، مركز وجود ماست؛نقطه سلامتی،انرژی حياتی و نيرو. در بدن انسان، هارا مركز و ريشه است. همانطوری که يك گياه بدون داشتن ريشه قدرتمند و عميق نمیتواند خود را در زمين، مستحكم نگهدارد، انسانها نيز بدون داشتن ارتباط عميق با اين نقطه به نوعی در زندگی خود گم هستند. گر دقت کنيد هارا دقيقاً نزديك ناف است. ناف نقطه اصلی ورود انرژی و تغذيه در دوران رشد جنينی است. بعد از تولد جنين، هارا جای ناف را ميگيرد. اگر دقت کنيد بچه های کوچک شکم کاملاً رها و آزاد دارند و نفس كشيدن آنها نيز كاملاً شكمی است. اين شکل طبيعی بدن است. نقطه مقابل آن، نگرش غربی ها به فرم بدن است. در فرهنگ غرب، نشانه سلامت اين است كه شكم، داخل و سينه جلو باشد به علاوه قدرت و نيرو در بازوها، دستان و ذهن جای دارد. اين امر در ديد شرقی برعكس است. در نگرش دنيای شرق قدرت واقعی در هارا جای دارد. برای همين در مورد کار کردن و تقويت هارا تعاليم فراوانی وجود دارد. در تمام ورزش های رزمی شرق آنچه مهم است توجه داشتن به هارا است و ضربه موثر برای از پای در آوردن حريف* انرژی خود را از هارا دريافت می کند.شايد واژه هاراگيری را شنيده باشيد. سامورايی ها برای خودکشی هاراگيري می کردند. واژه گيری در زبان ژاپنی به معنی بريدن و قطع کردن است. در هاراگيری، سامورايی خنجر را در هارا وارد کرده و آن را قطع مي كرد. با تمركز روی هارا، ارتباط بين بدن (هارا)، احساس (چاكرای قلب) و فكر(ذهن) برقرار می شود. در میان صوفی ها برای بيان جدايی از هارا واژه "دوری" به کار می رود. جالب است که اين لفظ در برخی کتابهای غربی نيز آورده شده.در اينجا،دوری به معنی جدا شدن از اصل و خانه است. هارا و محور آن ما حضور خود را در تماس با هارا کسب مي کنيم. منظور از حضور، بودن در لحظه،اکنون و اينجا است. در هارا، هردو جنبه زنانه و مردانه يعنی ينگ و يين حضور دارند. در اين حالت شخص هرچيزی را همان طوری كه هست، مي پذيرد و ذهن قضاوتگر تعطيل می شود. در اين موقع لازم نيست چيزها تغييركنند تا دوست داشتنی باشند. كاركردن روی هارا، سروری دو جنبه زنانه و مردانه را به طور توام به دنبال دارد. هارا نقطه ای است بسيار حساس و آسيب پذير.خيلی وقتها به هنگام ترس يا درد، ناخودآگاه اين ناحيه را لمس کرده يا ماساژ می دهيم. به رفتار حيوانات دقت كنيد. حيوانات وقتی با كسی احساس نزديكی يا امنيت دارند، اجازه ميدهند تا شخص به شكم آنها دست بزند. هارا روی محوری قرار دارد که آن را محور يا خط هارا می نامند. خط هارا در ادامه به زمين وصل می شود و ما از اين نقطه با زمين ارتباط برقرار می کنيم. در بسياری از بيماری های مزمن، خط هارا دچار انحراف می شود. در نگرش شرقی، مردمی كه در يك فرهنگ زندگی مي كنند، دارای خطوط هارای مشابهی هستند و به همين ترتيب، ملتهای مختلف دارای هارای مختلفی هستند. بنابراين يك ملت يا يك گروه می توانند رنج يا قصدی مشترك داشته باشند. حضور در هارا، حضور در قصد نتيجه هر كار و عمل، به قصد و نيت ما در موقع انجام آن برمي گردد. در مورد هر کاری، آنچه مهم است نيت واقعی ما است. خيلی اوقات در پس يك حرف يا عمل خواسته ای پنهانی وجود دارد. در ظاهر يك چيزي گفته می شود یا کاری صورت می گیرد ولی پشت آن قصد و نیت دیگری قرار دارد. این امر شامل بسياری از روابط و رفتارهای اجتماعی را شامل می شود. شخص چیزی را بیان می کند یا دست به رفتاری می زند که فقط برای همسویی ظاهری با محیط اطراف يا فرار از انتقادهای ديگران صورت می گیرد.اينكه چرا بسیاری از خواسته های ما نتيجه نمي دهند يا در روابط خود دچار مشكل هستيم، به همين قصدهای پنهانی برمی گردد. در اين موارد، آنچه بيان مي كنيم يا نشان مي دهيم، به كلی با نيت ما متفاوت است.به عبارت دیگر، بین قصد و عمل هماهنگی وجود ندارد.در تعالیم شرقی وقتی شخص یاد می گیرد در هارا حضور داشته باشد، به نوعی در قصد واقعی خود حاضر است. در زندگی ما ناهماهنگی بين قصد و عمل نمود بیرونی پیدا می کند. اين نمود بيرونی میتواند به شكل جر و بحث های بی ثمر باشد. وقتی دونفر باهم جر و بحث مي کنند، بدانيد كه هردو خارج از چيزی هستند كه در ظاهر نشان ميدهند. بسیاری از ما در حرف یک چیزی می گوییم، دیگران چیز دیگری می فهمند و بعد هم برای خود برداشت دیگری میکنند همه این موارد به دلیل ناهماهنگی بین قصد واقعی و درونی و رفتاری است که از خود بروز می دهيم؛ گر به تمام موارد اختلاف، ناسازگاری ها و مشاجرات خود توجه کنیم مشاهده می کنیم در همه این موارد یک قصد پنهانی وجود داشته که ریشه تمام این مشکلات در آن نهفته است. در زبان ژاپنی Hara No Aru Hito به شخصی گفته می شود كه در مركز است. اين شخص هميشه در تعادل، آرامش، بلندنظری و دارای قلبی گرم است. او بدون قضاوت های كوركورانه می داند چه چيزی درست است. او هرچيزی را همان طوری كه هست مي پذيرد. او برای هرچيزی كه سر راهش ظاهر شود، آماده است. او درختی است كه بدون تلاش ميوه های رسيده و باروری مي دهد. نكات مهم در كار كردن با هارا توجه به نکات زير باعث می شود تا انرژی به درستی در هارا جريان داشته باشد: • نسبت به احساس خود هشيار باشيد: به ياد داشته باشيد كه افكار، قضاوت ها و خاطرات گذشته شما را از بودن در لحظه و حضور در جسم و بدنتان دور می كنند. آنچه كه هميشه در لحظه است، احساس است. با آنچه احساس می كنيد، بمانيد. دقت كردن به حسی که در نفس خود داريد، دقت كردن به حس وزن، نمونه هايی از اين دسته اند. نفس کشيدن خود را اصلاح کنيد. آرام، عميق و طبيعی نفس بکشيد. در اين زمان است كه حضور خود را در مركز حفظ می كنيد. در اين هنگام بدون جدا شدن از مرکز وجودتان با اطراف ارتباط برقرار می کنيد. • راحت و ريلكس باشيد: وقتی گرفته هستيد، بدانيد انرژی در بدنتان به خوبی جريان ندارد. برای اين منظور به هر کاری که مشغول هستيد، در راحترين حالت ممکن کار کنيد. کار کردن در حالی که در بدن خود درد و ناراحتی حس می کنيد،شما را از حضور داشتن در کار باز می دارد. • از تمام بدن خود استفاده كنيد: يكی از دلايلی كه باعث ايجاد گرفتگی در بدن می شود، زمانی است كه از کل بدنتان استفاده نمی کنيد. حركت كردن از هارا، حركت از تمام بدن است. بدن شما به هر شکلی که هست آن را بپذيريد و موقع کار کردن و راه رفتن به صورتی حرکت کنيد که انگار مبداء حرکات بدنتان از ناحيه شکم است. • نه زور بزنيد و نه چيزی را پس بزنيد: وقتی نشسته يا ايستاده ايد،وزن خود را به طور ريلکس روی تمام بدن پخش کنيد.در موارد نياز از همراهان خود كمك بخواهيد. علاوه براين به ياد داشته باشيد که نيمه پايينی بدن بايد نسبت به قسمت بالايی آزادتر باشد تا قدرت مانور و حرکت آن بيشتر شود.کفش راحت بپوشيد و بخصوص از پاهای خود به خوبی محافظت کنيد. پاها اندام ارتباط شما با زمين هستند. • ارتباط خود را با زمين افزايش دهيد: حركت كردن با اعتماد به نفس، نشانه ارتباط قوی با زمين است. اگر حس كرديد كه ارتباطتان با زمين كم شده، بايستيد و چند نفس عميق به درون هارا بكشيد، وزن خود را حس كنيد و به پاهايتان توجه کنيد. ورزش کردن يکی از بهترين راه ها برای برقراری ارتباط با زمين است. • انرژی را از هارا هدايت كنيد: گاهی موقع انجام دادن کارها، دست خود را روی هارا بگذاريد آن را ماساژ دهيد. سعی کنيد تا انرژی و نيروی لازم برای هرکاری که انجام می دهيد از هارا حرکت کند. با حضور و توجه به اين قسمت از بدن کار کنيد. حضور در هارا هارا نقطه ای است که از راه آن بين جسم و روح خود ارتباط برقرار می کنيم. بسياری از ما در زندگی خود بين چپ و راست، درست و غلط، و رفتن و نرفتن در مجادله و ترديد هستيم و تنها کمک بزرگ برای خلاصی از اين وضع حضور داشتن در مرکز است. اين مراقبه برای حضور در هارا به ما کمک می کند. زمان: شبها موقع خواب و صبحها بعد از بيداری.مدت: ده تا پانزده دقيقه. دستور: مرحله اول: شب موقع خواب وقتی روی تخت دراز می کشيد دستهای خود را به اندازه پنج سانت پايينتر از ناف روی شکم قرار دهيد. با کمک وزن دستها قدری روی شکم را سنگين کنيد. مرحله دوم: نفس عميق بکشيد. وقتی نفسهای عميق می کشيد اجازه بدهيد تا شکمتان همراه نفس حرکت کرده و بالا و پايين برود. در زمان فروبردن نفس مرکز بدن خود را در هارا احساس کنيد. حس کنيد تمام انرژی شما در هارا قرار دارد. حس کنيد که در درون هارا غرق می شويد و در آن فرو می رويد. خود را عميقتر و عميقتر در اين نقطه غرق کنيد. به صورتی که تمام وجودتان را در شکل يک توده متراکم انرژی در هارا احساس کنيد. اين کار را برای پنج تا ده دقيقه ادامه دهيد. مرحله سوم: وقتی خواب هستيد بازهم در مرکز باشيد. اين را بدانيد که وقتی دو قسمت اول را بدرستی انجام می دهيد، مراقبه در خواب نيز ادامه پيدا میکند. در هنگام خواب وجودتان مرتب به اين نقطه سفر می کند و از آن برمی گردد. همين امر باعث می شود تا بعد از مدتی ارتباط شما با اين نقطه قويتر و قويتر شود. با اين اعلام به خواب برويد. مرحله چهارم: صبح موقع بيداری از خواب: وقتی صبح از خواب بيدار شديد، چند دقيقه در همان رختخواب که هستيد بمانيد. چشمانتان را بسته نگه داريد. دوباره دستهای خود را روی هارا قرار دهيد و با کمک نفسهای عميق در هارا حضور پيدا کنيد و خود را به مرکز وجودتان نزديک کنيد. اين کار را برای ده دقيقه ادامه دهيد. بعد از جای خود بلند شويد و روز را شروع کنيد. اين مراقبه را برای سه ماه ادامه دهيد. بعد از اين مدت خواهيد ديد که چقدر حضورتان در زندگی تغيير پيدا میکند.نداشتن مرکزيت در زندگی باعث می شود شخص احساس کند که ذهن و وجودش تکه تکه است. با چنين احساسی دوست داشتن بقيه مردم بسيار سخت می شود.در اين حالت در زندگی فقط کارهای رومزه را انجام می دهيد و خلاقيت به حداقل ممکن می رسد و دست پيدا کردن به نقطه تعالی وجود بسيار سخت می شود. فقط با حضور داشتن در مرکز است که در قله زندگی می کنيد. نويسنده: جعفري (ياهو گروپ-ايميل) *۳۰ اسفند ۸۳ *دو سال توي يه روز؛نصف امروز،امساله؛نصفش سال ديگه س :دي * سال نو مبارک؛ايشالا براي همه تون،سال خيلي خوبي باشه(: [Link] [0 comments] |