Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Saturday, February 11, 2006
Dlink
*۲۱ بهمن ۸۴

*بترکي تو! همه ش خوابي.

*دوستي مي گفت وقتي کوچيک بوده و داشته تازه حرف زدن ياد مي گرفته، بهش گاهي کلمه هاي انگليسي هم ياد مي دادن.عادت کرده بوده وقتي آب ميخواد به جاي Drink بگه Dlink!!! از وقتي اينو بهم گفته، همه ش يه بچه ي کوچولو مي بينم که مي زنه به ساق پام -قدش بهم نمي رسه خب- و ميگه Dlink! دلم ميخواد خودمو بکشم! اي جان..آب بهت نميدم؛ هي بگو Dlink، Dlink، Dlink...عيبي نداره که گاهي نمي توني «ر» رو درست بگي.البته بد هم نميگي.لحن خوشگليه.من لااقل خيلي دوست دارم.نگفته بودم چون فکر مي کردم مدل گفتنت خب اينطوريه ولي حالا که خودت گفتي، بايد بگم که نمي بخشمت اگه بري گفتار درماني! لکنت يا مسئله ي حادي که نيست.اصلاً هيچ چيز خاصي نيست.يه چيز خوشگله که داري سعي مي کني خرابش کني.اگه اذيتت نمي کنه، از من يادگاري داشته باشش! حالا بگو «دوچرخه»! نه اينو درست ميگي! بگو «مريم»..«مريم» رو اونطوري ميگي هميشه.بگو (:

*عضو يه سايت شدم که قراره هر روز جک بفرستن براي اعضاي سايت! البته من براي خنده عضو نشدم.به منظور ارتقا زبان انگليسي! اين کار رو انجام دادم :پي خداييش اين خنده داره؟ چقدر بي مزه ن اين انگليسيا! يا شايدم درست ميگن که خندوندن ايرانيا کار سختيه..ولي وقتي بخندن، ديگه حالا حالاها مي خندن.


Biology Experiment
There was this biologist who was doing some experiments with frogs. He was measuring just how far frogs could jump.
So he puts a frog on a line and says "Jump frog, jump!". The frog jumps 2 feet.
He writes in his lab book: 'Frog with 4 legs - jumps 2 feet'.

Next he chops off one of the legs and repeats the experiment. "Jump frog jump!" he says. The frog manages to jump 1.5 feet.
So he writes in his lab book: 'Frog with 3 legs - jumps 1.5 feet'.

He chops off another and the frog only jumps 1 foot. He writes in his book: 'Frog with 2 legs jumps 1 foot'.

He continues and removes yet another leg. " Jump frog, jump!" and the frog somehow jumps a half of a foot.
So he writes in his lab book again: 'Frog with one leg - jumps 0.5 feet'.

Finally he chops off the last leg. He puts the frog on the line and teels it to jump. "Jump frog, jump!". The frog doesn't move.
"Jump frog, jump!!!". Again the frog stays on the line. "Come on frog, jump!". But to no avail.

The biologist finally writes in his book: 'Frog with no legs - goes deaf'...


ولي به اين خيلي خنديدم:


Newest Horror Movie
Have you seen the current remake of the movie "Cape Fear?"

It's about a deranged psychotic who is seeking revenge against a lawyer.

The question is, while watching the movie, for whom do you root?



*ميل فورواردي:

*مغايرتهای زمان ما

ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داريم؛ راحتی بيشتر اما زمان کمتر؛
مدارک تحصيلی بالاتر اما درک عمومی پايين تر ؛ آگاهی بيشتر اما قدرت تشخيص کمتر داريم؛
متخصصان بيشتر اما مشکلات نيز بيشتر؛ داروهای بيشتر اما سلامتی کمتر؛
بدون ملاحظه ايام را می گذرانيم، خيلی کم می خنديم، خيلی تند رانندگی می کنيم، خيلی زود عصبانی می شويم، تا ديروقت بيدار می مانيم، خيلی خسته از خواب برمی خيزيم، خيلی کم مطالعه می کنيم، اغلب اوقات تلويزيون نگاه می کنيم و خيلی به ندرت دعا می کنيم.
چندين برابر مايملک داريم اما ارزشهايمان کمتر شده است. خيلی زياد صحبت مي کنيم، به اندازه کافی دوست نمي داريم و خيلی زياد دروغ می گوييم.
زندگی ساختن را ياد گرفته ايم اما نه زندگی کردن را؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ايم و نه زندگی را به سالهای عمرمان.
ما ساختمانهای بلندتر داريم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما ديدگاه های باريکتر.
بيشتر خرج می کنيم اما کمتر داريم، بيشتر می خريم اما کمتر لذت می بريم.
ما تا ماه رفته و برگشته ايم اما قادر نيستيم برای ملاقات همسايه ي جديدمان از يک سوی خيابان به آن سو برويم.
فضا بيرون را فتح کرده ايم اما نه فضاي درون را. ما اتم را شکافته ايم اما نه تعصب خود را.
بيشتر مي نويسيم اما کمتر ياد مي گيريم، بيشتر برنامه مي ريزيم اما کمتر به انجام مي رسانيم.
عجله کردن را آموخته ايم و نه صبر کردن. درآمدهای بالاتری داريم اما اصول اخلاقی پايين تر.
کامپيوترهای بيشتری مي سازيم تا اطلاعات بيشتری نگهداری کنيم، تا رونوشت های بيشتری توليد کنيم، اما ارتباطات کمتری داريم. ما کميت بيشتر اما کيفيت کمتری داريم.
اکنون زمان غذاهای آماده اما دير هضم است. مردان بلند قامت اما شخصيت های پست، سودهای کلان اما روابط سطحی.
فرصت بيشتر اما تفريح کمتر، تنوع غذای بيشتر اما تغذيه ناسالم تر؛ درآمد بيشتر اما طلاق بيشتر؛ منازل رويايی اما خانواده های از هم پاشيده.
بدين دليل است که پيشنهاد مي کنم از امروز شما هيچ چيز را برای موقعيتهای خاص نگذاريد، زيرا هر روز زندگی يک موقعيت خاص است.
در جستجوي دانش باشيد، بيشتر بخوانيد، در ايوان بنشينيد و منظره را تحسين کنيد بدون آنکه توجهی به نيازهايتان داشته باشيد.
زمان بيشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانيد، غذای مورد علاقه تان را بخوريد و جاهايی را که دوست داريد ببينيد.
زندگی فقط حفظ بقاء نيست، بلکه زنجيره ای از لحظه های لذتبخش است.
از جام کريستال خود استفاده کنيد، بهترين عطرتان را برای روز مبادا نگه نداريد و هر لحظه که دوست داريد از آن استفاده کنيد.
عباراتی مانند ”يکی از اين روزها“ و ”روزی“ را از فرهنگ لغت خود خارج کنيد. بياييد نامه ای را که قصد داشتيم ”يکی از اين روزها“ بنويسيم همين امروز بنويسيم.
بياييد به خانواده و دوستانمان بگوييم که چقدر آنها را دوست داريم. هيچ چيزی را که مي تواند به خنده و شادی شما بيفزايد به تاُخير نيندازيد.
هر روز، هر ساعت و هر دقيقه خاص است و شما نمي دانيد که شايد آن آخرين لحظه باشد.
اگر شما آنقدر گرفتاريد که وقت نداريد اين پيغام را برای کسانيکه دوست داريد بفرستيد، و به خودتان مي گوييد که ”يکی از اين روزها“ آنرا خواهم فرستاد، فقط فکر کنيد ... ”يکی از اين روزها“ ممکن است شما اينجا نباشيد که آن را بفرستيد!


Paradox of Our Times

Today we have bigger houses and smaller families; more conveniences, but less time.
we have more degrees, but less common sense; more knowledge, but less judgment.
We have more experts, but more problems; more medicine, but less wellness.

We spend too recklessly, laugh too little, drive too fast, get to angry too quickly, stay up too late, get up too tired,
read too little, watch TV too often, and pray too seldom.
We have multiplied our possessions, but reduced our values. We talk too much, love too little and lie too often.
We‘ve learned how to make a living, but not a life; we’ve added years to life, not life to years.

We have taller buildings, but shorter tempers; wider freeways, but narrower viewpoints.
We spend more, but have less; we buy more, but enjoy it less.
We've been all the way to the moon and back, but have trouble crossing the street to meet the new neighbor.

We've conquered outer space, but not inner space. We've split the atom, but not our prejudice.
we write more, but learn less; plan more, but accomplish less.
We've learned to rush, but not to wait; we have higher incomes, but lower morals.

We build more computers to hold more information, to produce more copies, but have less communication.
We are long on quantity, but short on quality.
These are the times of fast foods and slow digestion; tall men and short character; steep profits and shallow relationships.

More leisure and less fun; more kinds of food, but less nutrition; two incomes, but more divorce;
fancier houses, but broken homes.
That’s why I propose, that as of today, you do not keep anything for a special occasion, because every day that you live is
a special occasion.

Search for knowledge, read more, sit on your front porch and admire the view without paying attention to your needs.
Spend more time with your family and friends, eat your favorite foods, and visit the places you love.
Life is a chain of moment of enjoyment, not only about survival.

Use your crystal goblets. Do not save your best perfume, and use it every time you feel you want it.
Remove from your vocabulary phrases like “one of these days” and “someday”.
Let’s write that letter we thought of writing “one of these days”.

Let’s tell our families and friends how much we love them. Do not delay anything that adds laughter and joy to your life.
Every day, every hour, and every minute is special. And you don’t know if it will be your last.

If you’re too busy to take the time to send this message to someone you love, and you tell yourself you will send it “one of these days
“. Just think…”One of these days “, you may not be here to send it !




*۲۰ بهمن ۸۴

*تولدت مبارک.

*مرسي واسه ميل ها.هردوتون رو ميگم؛

*غارت چند تا کتاب.هورا! چند تا موضوع براي هدر دادن عمرم پيدا کردم.

*دوست دارم همکلاسي هاي قديمي رو دوباره ببينم؟ واقعاً مطمئن نيستم.

*تنهايي خوبه.لااقل الان خوبه؛ امشب..بچه ها نيستن :دي من، مردم گريزم؟ يا به قول مامانت، فراري از اجتماع؟

*يه عاااااااااااااااالم قورمه سبزي!


*Looking back, I have this to regret, that too often when I loved, I did not say so.

David Grayson


*وقتي به گذشته نگاه مي کنم، از اين حسرت مي خورم که بارها هنگامي که کسي رو دوست داشتم، درباره ي عشقم چيزي بهش نگفتم.


*I have never met a person whose greatest need was anything other than real, unconditional love.
You can find it in a simple act of kindness toward someone who needs help.
There is no mistaking love.
You feel it in your heart. It is the common fiber of life, the flame of that heats our soul, energizes our spirit
and supplies passion to our lives. It is our connection to God and to each other.

Elizabeth Kubler-Ross


*هيچ وقت به کسي برنخوردم که بزرگترين خواسته ش، چيزي جز عشقي واقعي و بي قيد و شرط باشه.مي توني اين رو در يه مهربوني ساده به کسي که به کمک احتياج داره، پيدا کني.عشق اشتباه، وجود نداره.تو اون رو در قلبت احساس مي کني.عشق، تار و پود زندگيه؛ شعله اي هست که روح ما رو گرمي مي بخشه، بهمون انرژي ميده و به زندگي مون لذت مي بخشه.عشق، اتصال ما به خدا و به همديگر هست.


*True love does not come by finding the perfect person, but by learning to see an imperfect person perfectly.

Jason Jordan


*عشق واقعي با پيدا کردن يه شخص کامل و بي عيب به دست نمياد؛ وقتي به دست مياد که ياد بگيري که يه شخص ناکامل رو بي نقص ببيني.


Subjects for a Date
A boy is about to go on his first date, and is nervous about what to talk about. He asks his father for advice.

The father replies: "My son, there are three subjects that always work. These are food, family, and philosophy."

The boy picks up his date and they go to a soda fountain.
Ice cream sodas in front of them, they stare at each other for a long time, as the boy's nervousness builds.
He remembers his father's advice, and chooses the first topic.

He asks the girl: "Do you like spinach?" She says "No," and the silence returns.

After a few more uncomfortable minutes, the boy thinks of his father's suggestion and turns to the second item on the list.
He asks, "Do you have a brother?" Again, the girl says "No" and there is silence once again.

The boy then plays his last card. He thinks of his father's advice and asks the girl the following question:
"If you had a brother, would he like spinach?"


*موضوعي براي مکالمه (!)

پسر با دوست دخترش قرار گذاشته و همه ش نگران اینه که درباره چی صحبت کنن.از پدرش راهنمایی میخواد.پدر میگه: پسرم! 3 تا موضوع همیشه به کار ت میاد: غذا..خانواده و فلسفه.

(از جزئیات که بگذریم!) پسر میره سر قرار و میشینن برای یه مدت طولانی همینطوری زل می زنن به همدیگه.یهو پسر یاد نصیحت پدرش میفته و اولین موضوع رو پیش می کشه.از دختر می پرسه: تو اسفناج دوست داری؟ دختر میگه نه..و دوباره سکوت برقرار میشه.

بعد از چنئ لحظه ی نه چندان خوشایند، پسر به نصیحت پدرش فکر می کنه و برمی گرده به دومین آیتم اون لیست! می پرسه: تو برادر داری؟ دختز دوباره میگه نه! و دوباره سکوت برقرار میشه.

پسر، آخرین کارتش رو رو می کنه.به نصیحت پدرش فکر می کنه و از دختر می پرسه:
اگه یه برادر داشتی، برادرت اسفناج دوست داشت؟

پ.ن: (((((((((((:

*۱۹ بهمن ۸۴

*توجه!

ديشب با مريم تماس گرفتم گفتم امشب يا فردا ميري بيرون؟! گفت فکر نکنم.چطور مگه؟ گفتم ميخوام يه چيزي برام بخري.گفت چي؟ الان که همه جا تعطيله.گفتم ايني که من ميخوام رو دارن.تعطيل نيست؟ گفت حالا تو بگو چي ميخواي؟ گفتم اکانت! گفت خب من مال خودم رو بهت ميدم.گفتم نه مال تو رو نميخوام.ميخوام مال خودم باشه.گفت اصلاً صبر کن يه چيزي بهت بگم.

چيزي که بهم گفت خيلي جالب بود؛
البته به درد افراد زير نمي خوره:

۱.کساني که به تازگي از اينترنت استفاده مي کنن و هنوز کاي ذوق دارن و شبي ۲۵ ساعت آنلاين هستن و تنها چيزي که باعث ميشه از پاي کامپيوتر بلند شن، تموم شدن اکانتشونه!

۲.کساني که مدتهاست از اينترنت استفاده مي کنن ولي بازم جنبه ش رو ندارن و تنها چيزي که باعث ميشه از پاي کامپيوتر بلند شن، تموم شدن اکانتشونه!

۳.کساني که ترجيح ميدن پول اکانت رو خودشون از جيب خودشون بدن و فقط اين مسئله س که مي تونه باعث بشه يه کم رعايت کنن چند ساعت آنلاين هستن!

اين افراد بقيه ش رو نخونن.

..ولي به درد اين افراد مي خوره:

۱.کساني که هزينه ي اکانت و تلفن رو خودشون ميدن چون با اين روش ۲۵٪ تخفيف مي گيرن انگار!

۲.کساني که اگه به جاي اکانت، يه راست از روي قبض تلفن، هزينه ي اتصال به نت رو بپردازن براشون مسئله اي نيست.

۳.کساني که يهو وسط يه چت مهم، اکانتشون تموم ميشه.نه مي تونن اون لحظه برن اکانت بگيرن نه دوستي، آشنايي، کسي هست که از اون بخوان بگيرن.اگه نصف شب باشه که ديگه واويلا!

حالا جريان چيه؟

شما يه New Connection بسازيد..اگه Connection اي دارين و مثلاً اعتبار اکانتتون تموم شده از اونم مي تونين استفاده کنين.به اين صورت که جاي Username و Passwors رو سفيد ميذارين -هيچي ننويسين- يا اگه از قبل چيزي هست، پاکش کنين.تنها چيز مهم شماره ي تماس هست که بايد يکي از اين ۳ تا شماره رو بنويسين:
۹۰۹۲۳۰۳۰۱۰ / ۹۰۹۲۳۰۳۰۱۵ / ۹۰۹۲۳۰۳۰۲۰

۱۰ رقمه! اشتباه نکردين..خب حالا مي تونين بدون اشغالي از نت استفاده کنين.
نحوه ي پرداخت هزينه هم به اين صورت هست که ۳ ماه بعد، هزينه ش مياد روي قبض تلفنتون يعني هزينه ي استفاده از تلفن که مي دونين ساعتي ۱۰۰ تومن هست.هزينه ي اشتراک اينترنت هم ساعتي ۳۰۰ تومنه حدوداً.پس يه ساعت کار کردن با نت ميشه ۴۰۰ تومن حدوداً..ولي اگه از اين سرويس استفاده کنين ساعتي ۲۰۰ تومن حساب ميشه که با ۱۰۰ تومن هزينه ي تلفن ميشه ساعتي ۳۰۰ تومن! انگار که ۲۵٪ تخفيف گرفته باشين..ولي شديداً توصيه مي کنم اگه جنبه ش رو ندارين کلاً بي خيال شين.اگه دارين، سرويس خوبيه.من ديشب امتحانش کردم و سرعتش خيلي خوبه.در مورد هزينه ش هم نمي دونم؛ خودم امتحان نکردم ولي چيزي که خودشون ميگن، همينه در بالاتر توضيح دادم.لااقل براي مواقع اضطراري :دي خيلي خوبه!

پ.ن: اين سرويس فقط در تهران کار مي کنه.شهرستاني ها بايد کد تهران ۰۲۱ رو اولش بگيرن که نمي ارزه ديگه!


*KIDS THINK QUICKLY

؟TEACHER : Maria, go to the map and find North America
.MARIA : Here it is
؟TEACHER :Correct. Now class, who discovered America
!CLASS : Maria

؟TEACHER : Why are you late, Frank
!FRANK : Because of the sign
؟TEACHER : What sign
"!FRANK : The one that says, "School Ahead, Go Slow




"TEACHER : Glenn, how do you spell "crocodile
GLENN : K-R-O-K-O-D-A-I-L
TEACHER : No, that's wrong
!GLENN : Maybe it is wrong, but you asked me how I spell it



"TEACHER : Millie, give me a sentence starting with "I
...MILLIE : I is
"TEACHER : No, Millie..... Always say, "I am
!"MILLIE : All right... "I am the ninth letter of the alphabet


TEACHER : Donald, what is the chemical formula for water
DONALD : H I J K L M N O
TEACHER : What are you talking about؟
DONALD : Yesterday you said it's H to O!!


TEACHER : Can anybody give an example of COINCIDENCE؟
TINO : Sir, my Mother and Father got married on the same day, same time!


TEACHER : Harold, what do you call a person who keeps on talking when people are no longer interested
HAROLD : A teacher!!!!



*با اين موجود اعصاب خرد کن طرف نشو!
کپي رايت

*شخصیتهای مشهور جهان، اول چه کاره بوده اند؟

*تاريخچه ي تصنيف مرغ سحر

* مونالیزا را در حالتهای روحی مختلف ببینید!

*چرا در حمام آواز می‌خوانیم؟!

به نظر می‌رسد هر کس از صدایش در زیر دوش لذت می‌برد. اما چرا؟

در واقع حمام مثل یک ترکیب‌کننده صدا عمل می‌کند و با 3 مکانیسم مختلف صدای شما را ویرایش می‌کند. در نتیجه صدای شما خوشایندتر می‌شود و از خواندن خودتان لذت می‌برید. اما این 3 مکانیسم ، کدامها هستند؟

1- قدرت و حجم صدا : سطوح سفت و صاف مثل دیواره کاشی‌کاری شده حمامها ، فقط مقدار کمی از صدا را جذب می‌کنند و بیشتر آن را منعکس می‌کنند ، در نتیجه صدای شما ، انرژی بیشتری پیدا می‌کند.

2- پژواک صدا : با منعکس شدن چندباره صدا ، حمام در واقع روی صدای شما افکت می‌گذارد.

3- رزونانس یا تشدید صدا

کپي رايت



*براي اونايي که بلد نيستن:


*The Best Ways To Say I Love You . . .

1. Place notes in your lover's lunch telling him how much you love him.

2. Page you sweetheart with an I Love You page.

3. Give her a soft kiss.

4. Make everyday things special.

5. Give your love a little note or sending him an e-mail with a poem in it.

6. Listen to her every word.

7. Making a list of everything you love about them. No matter how stupid.

8. Spend quality time with the one you love.

9. Have flowers delivered with a note attached saying simply, "I love you."

10. Give unexpected hugs and kisses in unexpected places.

11. Cook them their favorite meal.

12. Hold each other when you fall asleep.

13. Just be together.

14. Give your love a long hard kiss on the lips, followed by a gift.

15. Sending romantic postcards on a daily basis.

16. Get off work early and surprise your sweetheart with a dozen roses and dinner, just because.

17. Spend all week thinking of something special for the weekend and then... do it!

18. Give him a loving smile from across the room.

19. Draw or obtain a new romantic picture of two lovers in each others grasp and give it to your love as a reminder of your passion.

20. If you live quite a distance from your love, surprise them with a visit.

21. When she is asleep in the morning, cover her with rose petals and wake her up to an I love you breakfast in bed.

22. Secretly write S-H-M-I-L-Y anywhere your lover will find it. SHMILY= See How Much I Love You.

23. Rub your nose on your sweetheart's nose!

24. Grab him by the waist, pulling him towards you, then softly touching his lips with yours.

25. Have a romantic weekend.

26. For a week, smothering your spouse with all the small intimate things they like.

27. Share a bottle of wine and a rose....

28. Do a simple act of kindness, such as a backrub when he feels sick, to brighten his day.

29. Make a big sign (like the ones you use for demonstrations) quoting "Did my heart love 'til now?
Forswear it sight, for I never saw true beauty 'til this night."

30. Make a web page for your girlfriend to tell her how much you love her.

31. Write long, erotic letters where you describe how much you love them.

32. Whisper I love you in his ear while dancing a romantic slow melody.

33. Sitting outside under that stars and say, "I have never felt so special before... I owe this to you. I love you."

34. Creep up on your lover and whisper I love you in their ear.

35. In the middle of your partner's conversation with someone else, lean over and whisper I love you in their ear.

36. When you know it will be your partner on the phone say I love you right when you answer it.

37. Look into her eyes, hold her hands and then silently whisper I love you.

38. When you are doing an everyday thing, just look at him, and lean over, give him a little peck and say I love you . . .



-------------------
*بزرگترين:

بزرگترين معما: زندگي
بزرگترين گمان: خدا
بزرگترين راز: مرگ
بزرگترين اشتباه: رها کردن
بزرگترين ابتکار شيطان: جنگ
بزرگترين راز توليد: اندوختن چيزهاي دورريختني
بزرگترين چيز خسته کننده: کسي که حتي بعد از اينکه منظورش رو فهموند، همچنان به حرف زدن ادامه ميده.
بزرگترين آسودگي: علمي که براي بهتر کردن کار استفاده کرده اي.
بزرگترين گناه: ترس
بزرگترين نعمت: سلامتي
بزرگترين قمار: اينکه آرزو رو به جاي عمل بذاري.
بزرگترين لذت: اينکه بهت احتياج داشته باشن.
بزرگترين شانس: بعدي!
بزرگترين پيروزي: غلبه بر خودت
بزرگترين امتيازي که به ديگران ميدي: خودپرستي
بزرگترين کمبود: کمبود اعتماد به نفس
بزرگترين اتلاف: همه ي استعدادها و توانايي هايي که همه مون داريم ولي هرگز از همه شون استفاده نمي کنيم.

بزرگترين چيز در جهان، عشقه: عشق به خانواده، دوستان، همسايه ها و سرزمين مون که در اون از آزادي مون لذت مي بريم.


*The Greatest . . .

The greatest puzzle : LIFE
The greatest thought : GOD
The greatest mystery : DEATH
The greatest mistake : GIVING UP
The greatest need : COMMON SENSE
The greatest invention of the devil : WAR
The greatest secret of production : SAVING WASTE
The greatest bore : ONE WHO KEEPS TALKING AFTER HE HAS MADE HIS POINT
The greatest comfort : THE KNOWLEDGE THAT YOU HAVE DONE YOUR WORK WELL
The greatest sin : FEAR
The greatest blessing : GOOD HEALTH
The greatest law of nature : CAUSE AND EFFECT
The greatest gamble : SUBSTITUTING HOPE FOR FACT
The greatest joy : BEING NEEDED
The greatest opportunity : THE NEXT ONE
The greatest victory : VICTORY OVER YOURSELF
The greatest handicap : EGOTISM
The greatest loss : LOSS OF SELF-CONFIDENCE
The greatest waste : ALL THE TALENT AND ABILITY THAT MOST OF US HAVE BUT
NEVER QUITE GET AROUND TO USING

The greatest thing, bar none, in the world: LOVE, LOVE FOR FAMILY, HOME,
FRIENDS, NEIGHBOURS... AND FOR THE LAND IN WHICH WE ENJOY OUR FREEDOM.



*۱۸ بهمن ۸۴

*ديگه برای هميشه ميخواستيم خداحافظی کنيم .به عنوان آخرين جمله بهش گفتم که : تو دختری بودی که بعد از مدتها تونست قسمتی از قلب منو مال خودش کنه .اگر به توافق نرسيديم دليل بر بد بودن من يا تو نيست . قسمت نبود . اميدوارم خوشبخت بشی و قبل از خداحافظی ميخواستم به عنوان کسی که برای مدتی مهرش تو دلم افتاده بود ، اجازه ازت بگيرم واسه يه کاری . با تعجب گفت باشه اشکالی نداره . منم برای اولين بار از پشت تلفن بوسيدمش !! و برای آخرين بار گفتم خداحافظ و تلفن رو قطع کردم..


*از کتاب «۱۷ داستان کوتاه از نويسندگان ناشناس»

چند قورباغه از جنگلي عبور مي كردند كه ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عميقي افتادند.بقيه ي قورباغه ها در كنار گودال جمع شدند و وقتي ديدند كه گودال چه قدر عميق است به دو قورباغه ي ديگر گفتند كه ديگر چاره اي نيست.شما به زودي خواهيد مرد .

دو قورباغه اين حرفها را ناديده گرفتند و با تمام توانشان كوشيدند كه از گودال بيرون بپرند . اما قورباغه هاي ديگر دائماً به آنها مي گفتند كه دست از تلاش برداريد چون نمي توانيد از گودال خارج شويد، به زودي خواهيد مرد.

بالاخره يكي از دو قورباغه تسليم گفته هاي ديگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت.او بي درنگ به ته گودال پرتاب شد و مرد اما قورباغه ي ديگر با حداكثر توانش براي بيرون آمدن از گودال تلاش مي كرد.بقيه ي قورباغه ها فرياد مي زدند كه دست از تلاش بردار اما او با توان بيشتري تلاش كرد و بالاخره از گودال خارج شد.

وقتي از گودال بيرون آمد،‌ بقيه ي قورباغه ها از او پرسيدند:مگر تو حرفهاي ما را نشنيدي؟
معلوم شد كه قورباغه ناشنواست؛ در واقع او در تمام مدت فكر مي كرده كه ديگران او را تشويق مي كنند!!


*از کتاب «۱۷ داستان کوتاه از نويسندگان ناشناس»

يک سقا در هند ، دو کوزه ي بزرگ داشت که هر کدام از آنها را از يک سر ميله اي آويزان مي کرد و روي شانه هايش مي گذاشت.در يکي از کوزه ها شکافي وجود داشت . بنابراين در حالي که کوزه سالم، هميشه حداکثر مقدار آب ممکن را از رودخانه به خانه ارباب مي رساند، کوزه ي شکسته تنها نصف اين مقدار را حمل مي کرد.

براي مدت دو سال ، اين کار هر روز ادامه داشت.سقا فقط يک کوزه و نيم آب را به خانه ارياب مي رساند.کوزه ي سالم به موفقيت خودش افتخار مي کرد.موفقيت در رسيدن به هدفي که به منظور آن ساخته شده بود اما کوزه ي شکسته ي بيچاره از نقص خود شرمنده بود و از اينکه تنها مي توانست نيمي از کار خود را انجام دهد، ناراحت بود.

بعد از دو سال روزي در کنار رودخانه، کوزه ي شکسته به سقا گفت:من از خودم شرمنده ام و مي خواهم از تو معذرت خواهي کنم.
سقا پرسيد:چه مي گويي؟ از چه چيزي شرمنده هستي ؟
کوزه گفت:در اين دو سال گذشته من تنها توانسته ام نيمي از کاري را که بايد، انجام دهم چون شکافي که در من وجود داشت، باعث نشتي آب در راه بازگشت به خانه ي اربابت مي شد.به خاطر ترکهاي من، تو مجبور شدي اين همه تلاش کني ولي باز هم به نتيجه مطلوب نرسيدي.

سقا دلش براي کوزه ي شکسته سوخت و با همدردي گفت:ز تو مي خواهم در مسير بازگشت به خانه ي ارباب، به گل هاي زيباي کنار راه توجه کني.

در حين بالا رفتن از تپه، کوزه ي شکسته، خورشيد را نگاه کرد که چگونه گل هاي کنار جاده را گرما مي بخشد و اين موضوع، او را کمي شاد کرد اما در پايان راه باز هم احساس ناراحتي مي کرد چون ديد که باز هم نيمي از آب نشت کرده است.براي همين دوباره از صاحبش عذرخواهي کرد.

سقا گفت:من از شکاف هاي تو خبر داشتم و از آنها استفاده کردم.من در کناره ي راه، گل هايي کاشتم که هر روز وقتي از رودخانه بر مي گشتيم، تو به آنها آب داده اي.براي مدت دو سال، من با اين گل ها، خانه اربابم را تزئين کرده ام. بي وجود تو، خانه ارباب نمي توانست اين قدر زيبا باشد.

پ.ن:مرسي..مرسي به خاطر چيزهايي که به من بخشيدي حتي اگه خودت هيچ وقت دقيقاً ندوني شون..
پ.پ.ن: فکر کنم اين داستان، ميشه معناي همه ي حرفاي تو.آره؟

*گریه بر هر درد بی درمان دواست / چشم گریان، چشمه ی فیض خداست
تا نگرید ابر، کی خندد چمن / تا نگرید طفل، کی نوشد لبن
مولوی

خنده بر هر درد بی درمان دواست
عامیانه

وقتی در اثر پیاز خورد کردن یا رفتن گرد و غبار تو چشم ، اشکمون در میاد ، مواد تشکیل دهنده این قطره اشک با اون حالتی که به طور عاطفی گریه می کنیم تفاوت داره . وقتی عاطفی اشک میریزیم ، این قطره اشک حاوی پروتئین و آدرنالین هست و همین کمک میکنه تا فشار خونمون را پایین بیاره و به حد عادی برگردونه ، برای همین هست که بعد از گریه کردن احساس سبکی میکنیم. اوج کار برای من وقتی بود که فهمیدم اون قسمتی از مفز که وظیفه کنترل خنده را داره ، وظیفه گریه هم بر عهده اش هست ...خنده کردن ، زیاد نیازمند به لوازم خاصی نیست در صورتی که اشک ریختن حتما به حضور قلب نیازمند هست...

*مي بينم که اکتيو شدي! خبريه؟

*يه نقشه ي خوب؛ و جديد البته..با اهداف بلند مدت.البته اگه برام ارزشمند باقي بمونه.

*کللللللللي ايميل بازي؛ ارسال ميل هاي عقب افتاده و باقي قضايا.

*وقتي ميل هاي شما دو نفر همزمان توي باکسم مياد مي مونم کدوم رو اول باز کنم! اعتراف مي کنم که تو معمولاً نفر دوم هستي.

*امروز که صحبت مي کرديم، دوستم گفت دقت کردي تو همه ي عادتها و رفتارهاي تازه ت رو با اضافه کردن يه «معمولاً» به اول جمله هات، به خوردم ميدي؟!!


[Link] [4 comments]






4 Comments:

» Mohandes,fekr nemikonam ziad mohem nabashe e-mail ki avval khonde mishe.mohem khondane e-maile!
baad inke fekr kon 4 ta bisavad mesle man weblog ro mikhone.inghadr en balghor nakon!

Posted at 8:47 PM  

» حاج خانم کم پیدایی
بروزم
موفق باشی

Posted at 10:07 AM  

» bazi ha tavalodeshoon mobarak:d

Posted at 10:35 PM  

» :D 4 first part

Posted at 8:09 PM