Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Tuesday, August 08, 2006
آتش بس
*۱۷ مرداد

*از صبح مث چي اخمام تو هم ه! نمي دونم چرا. حوصله ندارم. ايميل هاي جديد هم نتونست خوشحال م کنه. همه چيز خيلي، واقعاً خيلي تکراري شده. همه ش مث همه! همون آدما، همون کتابها، همون کارا. دلم يه چيز تازه ميخواد، يه چيز خوب... حيف که خيلي چيزا رو نميشه خريد..
*تنها کار مثبت م از صبح اين بود که به کمک جاروبرقي همه جا رو تميز و مرتب کردم. البته يه چيزي هم درباره ي خودم فهميدم: بالاخره ياد گرفتم چيطوري برنج درست کنم. هرچند روش م کاملاً غير آدمواره :دي
*ميگن شيراز، جشنواره ي فست فوده الان. فکر کردم يادش بخير اون روزايي که هرچي مي خوردم، عمراً چاق نمي شدم.الان تازه مي فهمم چقدر زندگي اونايي که هميشه توي رژيم ن، دردآور و سخته؛ هرچند فعلاً خدا رو شکر به اون مرحله نرسيدم که بخوام رژيم اساسي بگيرم. در همين حد بود که ۱ کيلو کم کنم. البته شب دراز و قلندر بيدار! ديده بودي کسي خودش رو تهديد کنه؟! :دي

*۱۶ مرداد

*صبح بعد از قرن ها فاطمه رو ديدم. تعجب کرد که باز! هم دارم «کيمياگر» رو مي خونم. کلي از همه جا حرف زديم و اينا و خب بهش گفتم توي فيلم آتش بس، اون آقاي مشاور يه حرف جالبي زد. طرف شاکي بود که چرا از اخلاق زنها شردرنمياره. مشاور گفت هروقت تونستي با کفش پاشنه ۱۰ سانتي راه بري و زاييدن رو هم ياد گرفتي! مي توني زنها رو بفهمي. بهش يه جمله ي ديگه هم از خودم اضافه مي کنم: ... نه! نميگم. خب خيلي از کاراي دخترا براي پسرا عجيبه مث... نميگم! :پي
*دوست خوب داشتن، نعمت بزرگيه. امروز که باهات حرف مي زدم فهميدم (:

*۱۵ مرداد

*وقتي نغمه «کيمياگر» م رو آورد بهم داد -برده بود بخونه- به سرم زد دوباره بخونم ش. اولي ش رو خونده بودم، تو ش کلي يادداشت داشتم، زير بعضي جمله ها خط مشيده بودم، چند خط اول ش نوشته بودم و غيره و خب، هديه دادم ش به يه دوست. داده بودم بخونه.يه روز برام آوردش، تشکر کرد و گفت وقت نکرده نگاشکنه هنوز. من م دادم ش به خودش، گفتم مال تو باشه، دوست دارم بخوني ش. هرچند... شرط مي بندم هنوز يه خط ش رو هم نخونده. شعور نداره خب! به حرف من که درست نميشه! :دي
*اصولاً همه، کاراي غيرممکن رو از من ميخوان! يه سفارش تازه. خدا رو شکر هميشه همه چيز خوب پيش ميره. فقط موندم چرا کوزه گر و کوزه شکسته؟!
*دخترا معتقدن: بکش و خوشگل م کن :دي
*اومدم پروفايل يکي از بچه ها رو نگاه کنم، ديدم يه صفحه ي مشکوکي اومد !مث اينکه با يه آي دي ديگه ساين-اين کرده باشم! از تعجب فقط شاخ درنياوردم. خدا رو شکر البته! فکر کن! خيلي قشنگم، شاخ هم به کمالات م اضافه بشه چي ميشم :دي چي بود اين صفحه هه؟

*۱۴ مرداد

*نغمه يه کشفي کرده! من که اميدوارم بهش (: چقدر خوبه اين نغمه.
*ميگن دوست، قديمي ش خوبه! اين دوست قديمي من انقدر گننننننند همه چيز رو درمياره که ميخوام ازش بخوام ديگه از رندگي ش زياد برام تعريف نکنه چون هرچي بيشتر بدونم، بيشتر ازش حال م به هم مي خوره.

*۱۳ مرداد

*چند مي گيري گريه کني... جالب ترين صحنه ش، همون اول بود که دزده مي دوئه (؟) -مي دود منظورمه- ميره توي قبر، در رو هم مي بنده. در؟ چه مي دونم! همون سنگ وحشتناک بي صاحاب رو ميگم ديگه. رقص داماده هم بامزه بود البته. مث دختراي جوگير مي رقصيد. يه چيزي يادم اومد حالا: انقدر بدم مياد از دخترايي که وقتي ميرن عروسي، چنان جوگير ميشن و مييييييييييي کشن خودشون رو انگار که عروسي خودشونه! از عروس هم بيشتر جدي مي گيرن قضيه رو :دي

*۱۲ مرداد

*آتش بس... مي نمي فهمم چرا توي فيلم هاي ايراني هرکي بخواد باکلاس، مغرور، کله شق، زبون دراز باشه، بايد مهندس باشه؟! من کدومش م؟ زبون دراز! :دي خودم قبول دارم اين يکيو!

*۱۱ مرداد

*يه تفريح جديد: با دي-وي-دي با صداي دالبي، اندي گوش ميدم! قيافه ي مامانم ديدني بود. چشماش گرد شده بود. سر تکون مي داد مي گفت مهندس هم مهندساي قديم! گفتم مامان جان! توي کل اون دانشکده من از همه سنگين ترم! بيا ببين بقيه چي ن! باز اينکه که اندي ه! بعضيا اهنگاي خز تر! از اين گوش ميدن. هرهر هم مي خنديدم. گفت پس گل بگيرن در اون دانشکده رو. خودش هم از کار من خنده ش گرفته بود! خب چيه مگه؟

*۱۰ مرداد

*مث احمق ها! آخر ترم تازه يادم افتاده زير کلمه هاي جديد کتاب م خط بکشم. خواهرم با کامپيوتر کار داشت. اينه که حتي وقت نشد معني فارسي کلمه ها رو پيدا کنم.

*۹ مرداد

*يک عدد مهمون با يه دختر نکبت غير قابل تحمل ننر بي تربيت بچه ننه تودهني نخورده! درسته در دوران نوجواني آدم قدري بي شعور و نکبت ميشه. قبول! ولي ديگه نه انقدر. من خودم موجود غيرقابل تحمل و غيرعادي اي هستم. اينم قبول ولي به خدا ديگه نه انقدر! اّي! چندش! آدم انقدر گوشت-تلخ؟

*۸ مرداد

*يه تخصص تازه: بلال درست کردن روي گاز! + «مريم! باز گاز رو کثيف کردي» البته! اين دومي من نبودم، مامان م بود! :دي

*۷ مرداد

*دارم خودم رو با وکب! خفه مي کنم. اوايل پگاه وقتي کتاب م رو مي ديد که جلوجلو خوندم، کلي نچ نچ و واي واي مي گفت که بايد شيريني بدي و قول بدي جلوجلو نخوني و اينا ولي يه روز بهش گفتم درس کلاس برام کم ه و ديگه زياد نق نزده از اون موقع تا حالا. تا مث پرروها ميرم سوال هم مي پرسم از توي کتابه! :پي

*۶ مرداد

*هر کاري مي کنم نفهمم امروز، جمعه س نميشه. تا عصر هم درست ش کنم، بالاخره يه جايي معلوم ميشه امروز جمعه س. چرا راستي؟

*۵ مرداد

*يکشنبه، ۱ مرداد... دوشنبه ۲ مرداد... سه شنبه، ۳ مرداد... بامزه س. خوبي ش ابنه که وقتي طبق معمول، روزا رو قاطي مي کنم مي تونم راحت بشمارم ببينم چندمه! با فرض اينکه راه بهتري وجود نداره و تقويم توي کيف م ندارم البته!





[Link] [2 comments]






2 Comments:

» آدرس سایت من ماههاست که عوض شده ...

Posted at 7:19 AM  

» salam chetori?:D

Posted at 2:27 PM