Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Wednesday, November 23, 2005
مرو اي دوست

*۳۰ آبان ۸۴

*چه زود اقدام کردي (: فکرش رو نمي کردم!!!


*Who can say
Where the road goes,
Where the day flows?
Only time

And who can say if your love grows
As your heart chose?
Only time

Who can say why your heart sighs
As your love flies?
Only time

And who can say
Why your heart cries when your love lies?
Only time

Who can say
When the roads meet
That love might be
In your heart?

And who can say
When the day sleeps
If the night keeps
All your heart?
Night keeps all your heart
Who can say if your love grows
As your heart chose?
Only time

And who can say where the road goes,
Where the day flows?
Only time
Who knows? Only time
Who knows? Only time


*هرگز از بي كسي خويش مرنج
هرگز از دوري اين راه مگو
و از اين فاصله ها كه ميان من و توست
وهر آنگه كه دلت تنگ من است
بهترين شعر مرا قا ب كن و پشت نگاهت بگذار
تا كه تنهايي ات از ديدن من جا بخورد
و بداند كه دل من با توست
و همين نزديكي است
ش. حسيني

پ.ن:هميشه فکر مي کنم کسي مي تونه در موقعيت هاي بد اينا رو باور داشته باشه؟ خود شاعر حتي؟ من که نمي تونم..زيادي..شايد...شايد زيادي حساسم..کاش باورم ميشد...

*۲۹ آبان ۸۴

*..تو بيداري...زودتر از من..اينا بهانه س..هردو مي دونيم..يه بهانه ي خوشگل..گفتم فقط مي خواستم خواب نموني..شايد دروغ گفتم..دلم خيلي برات تنگ شده بود..چرا هم چيز اينجوري شده؟ زندگي منقبض شده انگار..نفسم بالا نمياد...


\\\///
\\ - - //
( @ @ )
o00o-(_)-o00o------------------
Never take some one for granted...
hold every person close to your heart
because you might wake up one day
and realize that you've lost a diamond
while you were too busy collecting stones.
-----------0ooo-------------------
ooo0 ( )
( ) ) /
\ ( (_/
\_)


*ميگي بيا بشين برات شعر بخونم:
desiderio macias silva
مي افروزم چند شمع
در چهار کنج بسترم
اگر تو با من نباشي
چه فکر بکري!
درنگ مي کنم...
با چه بيفروزم؟
با چه؟
با چه؟ اين چهار شمع را...

پ.ن: دِ منم که همين رو ميگم! کسي رو که خودش رو زده به خواب، عمراً بشه بيدار کرد..ولي اگه بخواي، با اولين زنگ تلفن بيداري! خودت هم خوب مي دوني (:

*يه اس ام اس باحال!


three japaneses, Fu, Lu, and Du, decided to immigrate and live in south of united state. Du changed his name to Duck, Lu changed
his name to Luck, Fu decided to go back to japan !!


*من حرفم رو کمي تا قسمتي پس مي گيرم.همه ي مشاورا احمق نيستن!
*باز هم اداره ي پست..باز هم احمق هايي که يه بسته بندي ساده هم بلد نيستن! پس چه غلطي مي کنين شما؟

*۲۸ آبان ۸۴

*من که اين چند روز هيچ کاري انجام ندادم.اينم روش!! باهاش مي خونم:
مرو اي دوست، مرو اي دوست، مرو از دست من اي يار
که منم زنده به بوي تو، به گل روي تو
مرو اي دوست، مرو اي دوست، بنشين با من و دل
بنشين تا برسم مگر به شب موي تو
تو نباشي چه اميدي به دل خسته ي من
تو که خاموشي، بي تو به شام و سحر، چه کنم با غم تو
مرو اي دوست، مرو اي دوست، مرو از دست من اي يار
که منم زنده به بوي تو، به گل روي تو
بنشين تا بنشاني نفسي آتش دل
بنشين تا برسم مگر به شب موي تو
چه کنم با دل تنها که نشد باور من
تو و ويراني، خاموشي، کوهم اگر چه کنم با غم تو
چه کنم با دل تنها، چه کنم با غم دل
چه کنم با اين درد، دل من اي دل من...

پ.ن:خدا پدر شاعران را بيامرزد.حرف زدنمان را راحت کردند و اشک و آه مان را راحت تر! دوباره: مرو اي دوست، مرو اي دوست...

پ.پ.ن:تو ميخواي بري و منم نمي تونم کاري بکنم چون تو نميذاري، نميخواي..
*بهت خوش بگذره.ظاهراً بايد عادت کنيم باز تنها بريم همه جا...ناراحت من نباش..به تنها بودن هم دوباره عادت مي کنم..سعي مي کنم عادت کنم..چاره ي ديگه اي برام نذاشتي.
*غمناک ترين داستان دنيا..مي نويسيم..تا چه شود...آخرش؟..کسي نمي دونه..
*به من قول نده..حتي اگه هيچ وقت زيرش نزني به حال هيچ کدوممون فايده اي نداره.خودت هم خوب مي دوني..نگو درست ميشه؟ وقتي چيزي عوض نشه، هيچي درست نميشه.تو به «فراموش شدن» ميگي «درست شدن» ؟ من آدم فراموشکاري نيستم، هيچ وقت هم نبودم...تلافي نکن..که چي؟

*۲۷ آبان ۸۴

*بدترين و بدترين و بدترين شب هاي زندگي م..خواب به چشمام نمياد..نميخوام هيچ چيز باشه..نميخوام باشم..وقتي تو نباشي..

*۲۶ آبان ۸۴

*صندلي کناري م خاليه..همه جا خاليه..اگه هيچ وقت نبودي، غمي نبود.مي گفتم همينه که هست! بهتر از اين نمي تونه باشه..ولي حالا مي دونم که مي تونه باشه ولي نيست..صحبت مي کنيم..

*۲۵ آبان ۸۴

*کلي دوپيييييييييييينگ :دي ريسک هم که بلدي! نمي تونم بهت نگم...
*۲۴ آبان ۸۴

*تو يه موجود پستي که مدرک دکترا داره.چسبيدي به ميز و دفتر کار ت ولي اينا چيزي رو عوض نمي کني.باعث نميشه تو يه موجود حقير نباشي.ازت حالم به هم مي خوره.فرق يه کسي که از ديوار مردم بالا ميره با تو چيه؟ ميخواي بهت بگم؟ اون ادعاي کلاس و فهم و شعور نداره ولي تو داري.اون قبول داره که چه جور آدميه، خودش خوب مي دونه! ولي تو اسم خودت رو گذاشتي استاد! و دلت وقتي خنک ميشه که گير بدي به مدل حرف زدن بچه ها، تذکر بدي نوشته هاي فايل پاورپوينت شون نبايد انقدر افکت داشته باشه و حرکت کنه، با يه لحن تحقيرآميز بگي در رو پشت سرت ببند! و به اوني که هر روز پاچه خواري ت رو مي کنه نمره ي بيشتري ميدي بدون اينکه برگه ي امتحانش رو بخوني.من دلم واسه خودم نمي سوزه.برام خيلي چيزا مهم نيست چون ديگه چيزي نمونده که براي هميشه از شرت خلاص شم.ديگه ريختت رو نمي بينم ولي براي تو دلم واقعاً مي سوزه چون اگه پول هاي مردم نبود، اگه کلي باج نمي گرفتي و نمي دادي، هيچ کس آدم حسابت نمي کرد.مي دوني چرا؟ چون بدون کت و شلوار و ماشينت هيچي نيستي.با اينا هم هيچي نيستي.فقط خودت نمي دوني.واسه همينه که دلم برات مي سوزه.آخه احمقي! کاري نميشه برات کرد.يه احمق تحصيل کرده!

*۲۳ آبان ۸۴

*همون وضع مسخره ي هميشگي و دانشگاه و اينا..گفتن نداره..

*۲۲ آبان ۸۴

*کللللللللللللللللي دوپينگ...خوشحالم بخونين.کي اول مياد وسط؟ :دي

*۲۱ آبان ۸۴

*امتحان..استفاده از هرگونه کتاب و جزوه و همه چيز -جز موبايل- آزاده..تند تند مي نويسم.به شعاع ۲ کيلومتر ورق ريختم دورم.هولم برسم خونه.با تو همه چيز خوشگله، دنيا خوبه.خوشحالم به دنيا اومدم.نمي دونستم تو هم اينجايي..وگرنه موقع تولدم گريه نمي کردم..مي خنديدم..

*۲۰ آبان ۸۴

*تند تند تند تند خرخوني! بعد از مدتها درس مي خونم.خوشحالم..کي فردا ميشه؟ اميدوارم خوب پيش بره، زود بره ((((((((((((((:

*۱۹ آبان ۸۴

*کلي مهمون..بيچاره شدم رفت! :دي کي ميخواد امتحان بده شنبه؟

*نصفه شب...خوابم مياد..بعضي کارا براي همه مال روزه، براي من وقتي شب بشه..کيفش به همينه.آدماي گيره! خوابن.اميدوارم گند نزنم! :دي

*۱۸ آبان ۸۴

*از اين کلاس هاي مزخرف و اين ساختمون مزخرف تر يه خاطره ي خوشگل دارم که هميشه باهامه: کوچولو و کتاباي سرقتي(: تو خيلي خوبي..

*۱۷ آبان ۸۴

*از خستگي داشتم مي مردم ولي بلند شدم رفتم دانشگاه و وقتي تنها کلاسم تشکيل نشد، نمي دونستم حرص بخورم يا خوشحال بشم.يه کم با مريم حرف زديم..بيشتر دلم تنگ شده بود انگار براش.نميخوام روزمرگي باعث بشه کمتر بهش توجه کنم.سال آخره امسال و بعدش اون ميره شهر خودشون..شايد بعد از اين، سالي يه بار بيشتر نبينيم همديگه رو..آدما ولي پوستشون کلفته.تجربه نشون داده به همه چيز عادت مي کنن.
*من نمي دونم جريان چيه که همه ش خوابم! تا ساعت۴ خواب بودم و حالا هم همه کار انجام ميدم جز درس خوندن.مي بيني که !


*حرفم نصفه نيمه مونده بوده!
*مريم مي خواست براي دختر دايي ش کادوي تولد بگيره و گفت اگه حال داري باهام بيا.اگه نه، منم نميرم و خب منم دلم مي خواست يه کم راه بريم و با همديگه هم خيلي وقت بود جايي نرفته بوديم.رفتيم خلاصه! دو تا مغازه پيدا کرديم توپ! يکي ش انواع و اقسام
*اين خانوم استاده يه لم خاصي داره که دستمه تقريباً ! و کلي هم از ادعا ش کم شده! امروز هم که مثلاً داشت اتوکد درس مي داد، هي مي گفت الان ميام بهتون ميگم اينو، اون گروه اينو رسم کنن تا من بيام ولي عملاً هيچ کاري نمي کنه هيچ وقت.منم چون کامپيوترها به نت وصل هستن، شروع کردم براي يکي از بچه ها -انتقالي از تبريز- آي دي ساختم و آموزش ايميل بازي و اينا.کلي هم مي خنديديم و مراقب بوديم استاد مياد يه وقت گير بده.بسي خوش گذشت..


[Link] [1 comments]






1 Comments:

» manam asheghe in ahange esfahaniam!
dokhmali ?man mikhastam emrooz behet bezangam nashod.ishala farda badazohr zang mizanam bashe?:*

Posted at 1:02 AM