About Me
مريم خانوم!
شيفتهي صدای محمد اصفهانی، کتابهاي پائولو کوئيلو، ترانههاي اندي و کليهي زبانهاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی.. Maryami_Myself{@}yahoo.com Previous Posts Friends Ping تبادل لینک اونایی که بهم لینک دادن Maryam, Me & Myself* 118 GSM ويکيپديا No Spam پائولو کوئیلو آرش حجازی محمد اصفهانی انتشارات کاروان ميديهاي ايراني Google Scholar Song Meanings وبلاگ پائولو کوئیلو کتابهاي رايگان فارسي Open Learning Center ليست وبلاگهاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.
Archive
● بهمن۸۲ Counter Subscribe
ايميلتون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.
|
Sunday, October 03, 2004
گیر سه پیچ
٭ دستهامان حلقه شده دور گردن , دور شانه , دور کمر سرها نزديک به هم , روي شانه ها مي خنديم نزديک شده ايم انقدر که گرماي نفس ها روي گردن حس شود آغوش ها بازِ باز است آنقدر که همه جا شوند چليک! ثبت شد خوشبختي گروهِ کوچکِ ما روي نگاتيو تيره روي کاغذ روشن ديگر , براي هميشه چه باشيم , چه نباشيم گروهِ کوچکِ خوشبختِ ما از پنجره چوبی قاب به تو و همه دنيا لبخند مي زند آخي...چه لطيف...مرسي مريم گلي *حبه هاي سبزِ خوشه انگور زير دندانم طعم زندگي مي دهد ترش و شيرين کپي رايتش *هيچ توجه كردين انگشتر چه قدر رو رفتار و حالت قرار گرفتن دست و باقي موارد تأثير داره؟ خصوصاً يه انگشتر با نگين (مثلاً ياقوت و..) و يه كم بزرگ! اصلاً حتا رو طرز برخورد آدما هم تأثير ميذاره ! فكر كنم گوشواره هم همينجوري باشه، هر چند امتحان ش نكردم... آخي!چقدر تو دقت داري به همه چيز جالبه برام.خيلي ها اينطوري نيستن.گوشواره رو خودم ميگم برات. *انقدر بچه ها چيزاي ناز مي نويسن توي بلاگشون که من الان اصلاً دلم نمياد با نوشتن خاطره هام،محيط رو به هم بزنم.فقط يه شاهکار امروزمو ميگم: امروز حذف و اضافه بود.توي اين ۲ سال،همه ش برگه آي.بي.ام رو مي خوندم و امضا مي کردم.بدون هيچ تغييري...اين ترم ولي مجبور شدم جامعه شناسي رو حذف کنم و معارف۱ بگيرم.بچه هاي ما همه،جامعه رو پاس کردن.من و مريم و يکي ديگه مونديم چون برنامه مون با بقيه فرق داشت و نتونستيم بگيريم.اين ترم هم به خاطر عوض شدن برنامه،بازم نشد که از شرش راحت شيم.حالا من مونده بودم چطوري از مسئول آموزش،امضا بگيرم آخه دو تا درس اسلامي رو با هم نميدن يعني بايد کلي آدامس شي و اصرار کني!خلاصه رفتم ببينم چي ميشه. آقاهه کلي سرش شلوغ بود و داشت به دخترا توضيح مي داد که کلاس جا نداره و دو تا اکيپ،هنوز معلوم نيست بتونن داشته باشن و اينا.وايسادم حرفاش که تموم شد گفتم اينو امضا کن.آقاهه هم منو مي شناسه(همونه که روز ثبت نام خواهرم،بهم سلام رسونده بود)چشماش گرد شد.گفت من همين الان اين همه توضيح دادم.سعي مي کرد جدي باشه و نمي تونه که!منم خنده م گرفته بود.گفتم نه ديگه.تو رو خدا فلاني اذيت نکن.امضا کن تموم شه بره.گفت نه.شما فردا بيا،تکليف اکيپ دوم،تا اون موقع روشن ميشه.منم گفتم باشه.اومدم بيرون. نيم ساعت بعد،دوباره رفتم سراغش.بازم داشت توضيح مي داد.دلم سوخت براش.چند تا از پسرا اومدن راحت معارف رو حذف کردن و اضافه کردن و امضا گرفتن و اينا.دوباره منو که ديد،يه طوري نگام کرد که يعني چرا باز پيدات شد.خنده ش هم گرفته بود در ضمن.گفت چرا من بهت ميگم برو فردا بيا،ميري الان مياي؟گفتم راستش رو بگم؟آخه ترسيدم فردا بيام امضا نکني.منم اينو حتماً بايد بگيرم.برنامه م افتضاحه اين ترم.اذيت نکن آقاي فلاني.يه امضاس ديگه(زبون نفهم بازي درآوردم) گفت آخه معلوم نيست چهارشنبه،چه ساعتي باشه.گفتم هرچي!برام فرق نمي کنه.ديگه از رو رفت بنده خدا.گفت بابا چرا گير ميدي؟بده من برگه تو.گفتم به جون خودم،من دفعه اوله به شما گير ميدم.مجبورم خب! خنديد گفت آره،يادم نمياد تا حالا اينطوري شده باشه.خلاصه امضا کرد.گفت خواهرت هم همينجاس ديگه؟گفتم بله،امسال قبول شد.گفت ببين از اين چونه زدن ها و گير دادن ها ياد اون نديا!منم گفتم اتفاقاً شما رو بهش معرفي کردم،گفتم هر کاري داشتي،برو پيش فلاني.مسئول هم کارا ايشونه! حاضران مي خنديدن حسابي.براي حذف جامعه هم رفتيم سراغ استاده.زورش ميومد يه امضا الکي بزنه زير برگه.مي گفت امضا نميخواد،کي گفته؟ما هم همين حرفشو به اين آقاهه گفتيم.همينطوري نگامون مي کرد.گفتيم(من و مريم) نميشه شما امضا کني؟ما قبولتون داريم!ديگه بنده خدا از رو رفته بود.اينم امضا کرد.خيلي مرد خوبيه.کار بچه ها رو لنگ نميذاره.برعکس خيلي ها که فقط بلدن ژست بگيرن که مثلاً خيييلي استادن. ّ*مشابه جي ميل...با دو گيگا فضا و ثبت نام عمومي اينجا لينکها از پژواک...خودش کپي رايت ها رو رعايت کرده. *تو هم با اين نکات مديريتي ت!همونطور که خودش نوشته،زير ۱۸ ساله ها و انسان هاي زيادي مودب نخونن.ما گفتيم(مرض دارم.اين طوري همه کنجکاو ميشن ببينن چيه) [Link] [0 comments] |