Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Saturday, March 31, 2007
مريم و مغازه‌ي کلاه‌گيس‌فروشي
*۹ فروردين

*مغازه‌ي کلاه‌گيس‌فروشي! بازار کويتي‌هاي رضا، ساعت ۱ بعد از ظهر:

يه وجب جا، يه عالم خانوم! دو تا آقاي فروشنده...
خانومه پشت يه - مثلاً - پرده، روسري‌ش رو درمياره، يه کلاه‌گيس رو امتحان مي‌کنه. شوهرش از لاي پرده سعي مي‌کنه ببينه. کلي هم ميگه خيلي خوشگل‌ه؛ مياد بهت.
من از پشت سر آقاهه ميگم اگه ميشه برين کنار، منم ميخوام ببينم! - عين پرروها! - آقاهه ميره کنار، من مي‌خندم ميگم پشت‌ش خيلي خوشگل‌ه، برگردين - خانومه برمي‌گرده که پشت موهاش رو هم بشه ديد - ولي جلوش تابلوئه. بايد درست‌ش کنين. مي‌خندم؛ خانومه هم..

حرکت من باعث ميشه همه روشون زياد بشه و در عرض يک صدم ثانيه، به جاي اينکه خودشون برن جلو نگاه کنن، خانومه مي‌بينه که آورده‌ن وسط مغازه! خنده‌ش مي‌گيره. همه فتوا ميدن که موي خودت که نيست! اشکالي نداره!

خانومه رو هل ميديم پشت پرده‌هه. از آقاهه مي‌پرسم قيمت‌ش رو چقدر گفت بهتون؟ - اصولاً به اين چيزا احتياجي ندارم؛ فقط خواستم بدونم- آقاهه با لحني تقريباً عصبي گفت بذارين ببينم آخرش چقدر ميگه..

- آقا آخرش چند؟
فروشنده لابلاي مو، دنبال مارک‌ش مي‌گرده. نشون‌ش ميده به آقاهه، ميگه اين مارک، اصل‌ه. تقلبي‌ش هم هست ولي اين مارک رو با اين قيمت، هيچ جا پيدا نمي‌کنين. ما الان بلندش رو هم داريم، ميديم ۱۲۰ تومن. اين مو اصلاً کيفيت‌ش عالي‌ه. مي‌تونين بشوريدش، شونه‌ش کنين، هر کاري خواستين بکنين باهاش!!!
جمعيت: حالا آخر چند؟
فروشنده: اين مارک با اين کيفيت رو جايي پيدا نمي‌کنين شما. الان...
-چنننننننند؟
- ۶۰ تومن!

پ.ن: کلاه‌گيس شهره و هنگامه هم داشتن. فکر نکنين «طرف، چه موهاي خوبي داره» يا «واي! چه آرايشگرهايي دارن اينا»؛ بهتره بگين «چه کلاه‌گيس‌هايي!»...

*ديدم محمد اصفهاني روي سايت، عکس و تبريک گذاشته. من هم دل‌م خواست! ولي چون دوست دارم دوستان عزيز روز و شب بشينن فکر کنن که من چه موجودي‌م و چه شکلي‌م، فقط ميدم مرمر خانوم ببينه و لذت‌ش رو ببره. احتمالاً هم عکس‌م رو بزرگ مي‌کنه مي‌زنه به ديوار اتاق‌ش :دي

*کاش خونه‌ي عمه‌ي مامان، مي‌رفتم اينطوري انگشت مي زدم به آينه‌شون. من عاشق آينه‌م. حيف که جاش نيست وگرنه يه ديوار بزرگ رو کامل آينه مي‌زديم :دي حالا نيست کم آينه داريم توي خونه. هي گفتن تميز کردن‌ش خيلي سخت‌ه. آدم مي‌ترسه بيفته بشکنه يهو يا بچه‌اي چيزي! بياد بره دست بزنه بيفته روش يا مبل‌ها رو بکوبه بهش يا توپ شوت کنه طرف‌ش... هر چي گفتم بلند شم يه ذره انگولک‌ش کنم لک بشه لااقل، گفتن نه!

*چگونه به دوستان‌مان بگوييم نه!

برخي اوقـات براي شما پيش آمده كه در مقابل خواسته ي ديگران، برخلاف ميل باطني جواب مثبت داده و درخواست او را قبول كرده‌ايد.ممكن است جواب منفي دادن سخت به نظر برسد ولي ما چند راه مفيد را براي رهايي شـما از اين مـوقعيت، خـاطر نشان مي‌كنيم. به ياد داشته باشيد كه اگر بخواهيد كسي را از سر خود باز كنيد، ممـكن است مجبور به گفتن "دروغ مصلحتي" شويد. دروغ‌هايي كه ظريف و بدون ضـرر هـستند و صدمه‌اي به طرف مقابل وارد نمي‌كنند. گاهي اوقات نيز بايد رودربايستي را كنار گذاشت و با صراحت، جواب منفـي داد چون در غير اين صورت، ممكن است از كار خود پشيمان و مدت‌ها به دليل عواقـب آن، دچار مشكل و دردسر شويد. سعي كنيد قدرت «نه» گفتن را در خود تقويت کنيد البته وري که باعث كدورت نشود.

برقراري رابطه‌ي دوستي

گاهي شخصي از شما درخواست رابطه‌ي دوستي مـي كند و مي‌خواهد كه بهترين دوست او باشيد ولي شما به دلايل مختلف، مايل به اين كار نيستيد.

براي رهايي از دست او بگوييد:

وقت ندارم. به او بفهمانيد كه دوست صميمي بودن، نيازمند داشتن وقت زياد و از خود گذشتگي است و شما به دليل ذيق وقت، نمي‌توانيد از عهده‌اش برآييد.

مسئوليت‌ش را نمي‌توانم بپذيرم. وارد شدن شخصي به عنوان يك "دوست صميمي" به زندگي، باري به مسئوليت‌هاي فراوان شما اضافه مي‌كند و شما آنقدر گرفتار هستيد كه نمي‌توانيد آن را قبول كنيد.

تو لايق بهترين‌ها هستي. به او بگوييد كه هر شخصي، لايق داشتن بهترين چيزها در زندگي‌ش است و شما خود در حد و اندازه‌اي نمي‌بينيد كـه بتوانيد براي او بهترين باشد.

من شخصي منزوي هستم. انزوا و ترس شديد از حـضور در اجتماع باعث شده كه شما نتوانيد با ديگران ارتباط برقرار كنيد تا آنجا كه حتـي حاضر بـه شركت در مراسم مختلف نيستيد و از آن وحشت داريد. شما بايد از اين مورد بـه عنوان آخرين راه حل استفاده كنيد و قبل از آن، مطمئن شويد كه او اطلاعي از قابليت‌هاي اجتماعي شما ندارد.

مراحل بعدي كار

سخاوتمند باشيد. نپذيرفتن دوستي، دليل بر تغييرات كلي رفتار شما با او نيست. با او به مهرباني و گشاده‌رويي رفتار كنيد.

شخص ديگري را به او معرفي كنيد. او ممکن است به اين علت شما را بـراي دوستي انتخاب نموده باشد كه تصور مي‌كرده شما بهترين و آخرين گزينه هستيد. افراد ديگري را براي دوستي به او پيشنهاد دهيد.

دم دست‌ش باشيد. هر گاه متوجه شديد كه به كمك و ياري شما نياز دارد، دريغ نكرده و داوطلبانه به سراغ‌ش رفته و مشكلات‌ش را حل کنيد.

ضمانت‌هاي پولي، بانكي و كاري

پول و ضمانت كاري 2 مسئله حساس مي‌باشند.دوستي كه مي‌دانيد داراي سوابق سوء و بدحسابي‌هاي بانكي است، به سراغ شما آمده و درخواست مي‌كند كه براي افتتاح حساب يا كار، ضامن او شويد. وقتي موضوع پول به ميان آمد، به هيچ‌كس اعتماد نكنيد.

براي رهايي از دست او بگوييد:

حساب بانكي خودم هم اعتبار ندارد. وقتي پرونده‌ي شما در بانك، وضعيت منـاسبي نداشته باشد، چگونه مي‌توانيد ضامن كس ديگري شويد؟

قول‌ش را به كس ديگري داده‌ام. با چـهره‌اي نااميدانه به او بگوييد كه قبلاً شخص ديگري اين درخواست را نموده و نمي‌توانيد براي چند نفر اين كار را انجام دهيد.

دوست ندارم مسائل كاري و دوستي باهم قاتي شوند. اين گفته مي‌تـواند روابـط دوستي شما را تضعيف كند چراكه شما اهميت بيشتري براي مسائل كاري قائـل شـده‌ايد تا روابط دوستي. براي توجيه بهتر است به او بگوييد كه تجربه‌ي تلخي در گذشته داشتيد كه باعث جدايي شما با دوست سابق‌تان شده و ديگر دوست نداريد آن اتفاق تكرار شود.

مراحل بعدي كار

به او پول قرض دهيد. اگر قبول نكرديد كه ضـامن او بـراي دريافـت وام از بانـك شـويـد، درصورت امكان به او پيشنهاد قرض مقداري پول دهيد. اگرچه ممكن است كه هيچ وقت دوباره روي پـول خـود را نبينيد ولي اين بهتر از آن اـست كه به دليل ضامن شدن، دردسرهاي بسيار بزرگتري گريبانگير شما شود.

پ.ن: فکر کنم اين جور جواب‌ها خيلي تابلو باشن و با شنيدن‌شون، طرف مقابل بلافاصله متوجه ميشه که شما داريد توجيه مي‌کنيد و دروغ ميگيد. بد هم نيست؛ چون مي فهمه نبايد اصرار کنه.. اگه درک‌ش رو داشته باشه البته.

*۱۰ فروردين

*اصولاً بايد کلاه گيس سرم کنم برم بيرون! نمي‌فهمم چرا هيچ شال و روسري‌اي روي سر مبارک نمي‌مونه!
يا بايد مقنعه سرم کنم - شال هم نه! - يا هيچي دست‌م نباشه، همه‌ش هي روسري / شال م رو چک کنم که درنياد! عمدي نيست؛ واقعاً نمي‌مونه!

*غذاهاي شمالي خيلي خوشمزه‌ن. همه مُردن از عذاب وجدان! جز من. خب به اندازه بخورين :دي

*۱۱ فروردين

*آقاي کفاش، آدم کار-درستي‌ست؛ از جنس آشغال کفش‌هاي امروزي شاکي‌ست ظاهراً و از همه مهم‌تر، توانست کفش سفيد خوشگل مرا با کفي! و مقداري چسب طوري جادو کند که بتوانم بيشتر از يک بار در عمرش! بپوشم‌ش بدون اينکه قوزک پايم، داغون شود! متشکرم.

*چند وقت پيش، به طيبه گفتم شماره موبايل سارا ف رو بهم بده.
اون هم داد.
مسج زدم کلي اذيت‌ش کردم. پرسيد «شما؟»
هرچي آدرس مي‌دادم، نمي‌گرفت قضيه رو. گفتم شايد غلط‌ه شماره‌هه. از خودم info ندم بيخودي. نوشتم برو توي دفترچه تلفن‌ت چک کن. پيش شماره‌م فلان عدده - ميخواي اينم بنويسم راحت شي؟ :دي - معلوم بود چيزي پيدا نکرده. لج‌ش هم گرفت چون وقتي گفتم «دختر! تو که انقدر خنگ نبودي» شاکي شد که «خودتي! درست حرف بزن»!!!
ديگه مطمئن شدم که واقعاً شماره‌هه غلط‌ه. بي‌خيال شدم کلاً.

چند روز پيش، تلفن زدم خونه‌ي سارا ف اينا که بعد از قرني، يه کم صحبت کنيم - آخه هميشه اون عيدها زنگ مي‌زنه؛ خواستم يه بار هم من تلفن بزنم که نگه مريمي نکبت‌ه! - که رفته بود شمال. شماره‌ش رو از خواهرش خواستم. اون هم يه شماره‌ي کاملاً متفاوت از قبلي داد بهم!

درست بود اين دفعه شماره. کلي هم تحويل‌م گرفت و ذوق کرد و اينا...
مسج زدم به شماره قبلي، گفتم ببخشيد مزاحم‌تون شدم. فکر مي‌کردم اين خط، دست دوستم‌ه...
مسج زدم به طيبه، گفتم اين چه شماره‌اي بود دادي بهم؟ من عذرخواهي کردم ولي اصلاً نمي‌دونم طرف کي‌ه! شاکي هم بشه، حق داره بيچاره.
طيبه گفت شماره‌ي سارا خ ست ديگه...

تازه دوزاري‌م افتاد! :دي آخ جون! آشنا در اومد. الان مسج مي‌زنم اذيت‌ش کنم :دي


*دو تا ایمیل سوپر سورپرایز!

*لکچر دوست عزیزم درباره‌ی من:
به آدمی کم‌حرف گفته می‌شود که همیشه کم‌حرف باشد نه اینکه فقط با آدم‌هایی که سالی یک بار می‌بیند، کم‌حرفی کند ((:

[Link] [1 comments]






1 Comments:

» salaaam khobi yeki az in doostaye khoshgeleto vase ma jooor kon

Posted at 5:11 AM