Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Monday, February 26, 2007
وایسا دنیا
*۶ اسفند

*هيچ وقت يادم نميره. معلم ادبيات دبيرستان‌مون يه روز يه شعر برامون خوند:
غير از خدا که هرگز در فکر آن نبودي / هر چيز کز تو گم شد، وقت نماز پيداست...
واقعاً هم راست ميگه. نمي‌دونم چرا سر نماز فکر آدم همه جا ميره. هي به خودم ميگم الان تموم ميشه. بعد هر چي دل‌ت خواست مي‌توني فکر کني اما دقيقاً از آهنگ اي داد و بيداد منصور تا vocab هايي که حفظ کرده‌م، همه چيز مياد توي ذهن‌م.
امشب هم يهو ياد کارت ورود به جلسه و کنکور ارشد افتادم که اصلاً کِي کارت ميدن و کجاست و اين چيزا. بعد گفتم واي اگه امروز بوده باشه، بايد زنگ بزنم سنجش -شماره‌شون هم که عمراً بگيره- ببينم کارت خنگ‌ها رو کجا برده‌ن. حالا بيا و درست‌ش کن. بعد که به توصيه‌ي فاطمه رفتم سايت سنجش، ديدم مال من سه‌شنبه صبح‌ه. آخيش!

براي خدا فرقي نداره. هميشه معتقد بوده‌م نماز مال خود آدم‌ه نه خدا.. و خب اين نمازها شايد واقعاً نماز! نيست اما بودن‌ش مسلماً از نبودن‌ش بهتره. شايد خيلي تکراري بشه گاهي.. انقدر که توي قنوت‌ش شعر و جمله‌هاي انگليسي و فارسي اضافه کنم که حوصله‌م سر نره ولي ميگن اصل نماز، همين تکرارش‌ه؛ که هر روز يه جوره.. شايد خدا ميخواد ببينه لااقل در اين يه مورد حرف‌ش رو گوش ميدي يا خسته ميشي و رهاش مي‌کني. شايد کمترين خوبي‌ش اين‌ه که روزايي که خيلي خوشحال‌ي، کمتر جفتک و چارگوش ميندازي، کمک مي‌کنه يه کم خودت رو کنترل کني و نرمال‌تر برخورد کني؛ روزايي هم که خيلي حال‌ت گرفته‌س، به همه از دم! فحش ميدي اما ته دل‌ت کِيف مي‌کني که يه خدايي هم هست که لااقل همه چيز رو مي‌شنوه.. گوش ميده بهت. هيچ وقت هم نميگي از فلان حرفي که فلان روز زدي، بايد خجالت بکشي.. امشب خيلي شاکي‌م. مي‌دونم؛ شايد حق با من نيست اما عصباني‌م..


*از اونجايي که مريم عزيز برام يه ضرب‌العجل ۳ ماه‌ه مشخص کرده :دي گيييييير داده‌م به مرمر که برام يک عدد کيوان کتابچي! پيدا کنه هر چه سريع‌تر.

پ.ن: من و مريم و مرمر سه تا آدم مختلفيم. قاطي نکنه کسي!

پ.پ.ن: اگه سريال کتابفروشي هدهد رو تماشا نمي‌کردين هم هيچي کلاً.

پ.پ.پ.ن: اين هفته قسمت آخرش بود. من حظ مي‌بردم از شنبه‌ها فقط به خاطر اينکه توي اين سريال‌ه يه عاااااالم کتاب و کتابخونه و آدم کتابخون نشون مي‌دادن. دقيقاً هم مُرده‌ي شخصيت کيوان کتابچي - و البته عمه جان‌ش- بودم هميشه! قيافه‌ش نه، شخصيت‌ش. حالا شنبه‌ها از چي حظ کنم ديگه؟

*۷ اسفند

*بدين‌وسيله اعلام مي‌کنم من آدم شده‌م! و ديگه تک‌زنگ‌هاي کسي رو نمي‌گيرم - answer نمي‌کنم- چون لااقل خودم ديگه مطمئن‌م دست‌م تند شده و نيازي نيست بخوام اين رو به کسي ثابت کنم و خب اين يه بازي‌ه. قراره free باشه. برد و باخت هم نداره. اگر هم داشته باشه، برنده اوني‌ه که بيشتر زنگ بزنه و فرار کنه :دي نه اوني که بيشتر answer کنه و برنده‌ي واقعي‌ش کسي‌ه که وقتي اسم‌ش رو رو screen مي‌بيني، بتوني بخندي و خوشحال بشي. برنده‌ي واقعي اون‌ه. پي همين‌جا اعلام مي‌کنم که من ديگه تک‌زنگ کسي رو نمي‌گيرم و آدم شده‌م :دي

*براي نوشتن دايره‌المعارف تک زنگ ازم تقدير شد!

پ.ن: بچه برو چهار تا کتاب بخون که بدوني کِي فحش بدي، کِي قربون صدقه بري. جابه‌جا بشه به ضرر خودت ميشه‌ها. ما گفتيم :دي :دي

پ.پ.ن: پيشنهاد مي‌کنم در کليه‌ي مراکز توان‌بخشي از تک‌زنگ بازي به عنوان يه بازي آموزنده که جنبه‌ي درماني هم داره، استفاده بشه. انقدر زود مغز آدم کار ميفته. به جون خودم، معلوليت‌هاي ذهني رو ميشه باهاش کاهش داد. من ديده‌م! جواب ميده :دي

*smsهاي نصفه شبي بود رو يادت‌ه؟ ديشب سرم اومد ((:
يه بار در عمرم خواستم زود بخوابم. (۱۲)
يه عادت بدي هم که من دارم -نمي‌دونم اسم دقيق‌ش، عادت‌ه يا چيز ديگه- اين‌ه که اگه کسي بي‌موقع بيدارم کنه يا با سروصدا و صداي زنگ و اينا بيدار شم، کلي سردرد مي‌گيرم. البته به روم نميارم ولي از رنگ و رخ‌م! معلوم ميشه.
تا خواب اومد من رو ببره، داداش کوچيکه با کلي هيجان:
مريم! گوشي‌ت! مريم مسج! بيداري؟
حالا صداش هم رو هم مثلاً يواش کرده که اگه خواب‌م، بيدار نشم.
سر من هم که کم‌جنبه! ترجيح ميدم بالاي سرم کنسرت برگزار بشه ولي کسي اينطوري يواش نخواد صحبت کنه.
فکر کردم حرف بزنم خواب‌م مي‌پره:
هوم؟
- بيداري؟

يکي نيست بگه آخه من جراح‌م، پزشک اورژانس‌م، چي‌م که واسه يه مسج بيدارم مي‌کني داداش کوچيکه؟ اونا هم خودشون شب‌ها گم و گور ميشن. فردا صبح ميرن بالاي سر مريض ميگن چه‌ش‌ه؟!
خلاصه ديدم بلند شم به نفع‌م‌ه؛ توي تاريکي کورمال‌کورمال رفتم دنبال گوشي. کاملاً هم گيج بودم. موهام رو از روي صورت‌م زدم کنار. شروع کردم به خوندن:

مرمر

نمي دونم خواب ديدم به تو sms دادم،
خواب بودم به تو sms دادم،
از خواب پاشدم به تو sms دادم،
تو خواب بودي بهت sms دادم،
مرض داشتم تو خواب بهت sms دادم،
تو مرض داشتي نصفه شب sms رو خوندي،
الان خواب‌م دارم مي‌نويسم
يا تو داري خواب مي‌بيني من بهت sms دادم؟!
بي‌خيال، برو بخواب.

اول‌ش که اصلاً نمي‌فهميدم اينا چي‌ه. يه کم که گذشت و هوش و حواس‌م اومد سر جاش، کلي خنديدم. خيلي خيلي جالب بود. مرسي (:

*فکر کنم نويزگيره رو بايد بندازم دور چون لااقل وقتايي که مرمر داره برام چيزي مي‌نويسه، من بي‌اختيار به گوشي‌م نگاه مي‌کنم؛ صبر مي‌کنم تا برسه مسج‌ش! يا شده پيش خودم فکر کنم مثلاً الان کجاست، بعد همون موقع برام تک‌زنگ بزنه.حس جالبي‌ه..

*توي کتاب «قوانيني براي زن‌ها» -rules for wives- نوشته مردها از داشتن وسايل برقي و اينکه کنترل تلويزيون دم دست‌شون باشه مدام، احساس قدرت مي‌کنن. فکر کردم آره، زياد ديده‌م ولي درک نمي‌کنم چرا؟! نوشته بود دقيقاً به همون دليلي که مردا نمي‌تونن درک کنن چرا خانوما دوست دارن ۲۰ جفت کفش داشته باشن. از نظر مردا ۳-۲ جفت کفش کافي‌ه! ديدم خب توضيح، کاملاً منطقي‌ه. سريع قبول کردم :دي

*دل‌م ميخواد کلي دل‌م براي کسي تنگ بشه، هي غصه بخورم، هي گريه کنم حسابي، هي براش هديه بخرم و کادو جمع کنم، هي روزشماري کنم کِي مياد.. کِي مياد.. هي عکس‌هاش رو نگاه کنم و دل‌بگيره، هي بکشم خودم رو. بعد يه روز تلفن بزنه بگه نيم‌ساعت ديگه مي‌رسه اينجا. تندتند بدوم همه‌جا رو جمع کنم، هي به ساعت نگاه کنم و هول بشم، بعدش اون بياد.. دل‌م باز بشه حسابي.

مي‌ميرم الان واسه اون احساس باز شدن دل! انگار يه نسيم خنک به روح آدم مي‌وزد. انگار قلب‌ت ميره آب‌تني. حاضرم همه‌ي اين کارا رو انجام بدم، کلي غصه بخورم ولي آخرش همينقدر دل‌م باز بشه و خنک شم! کسي راهي سراغ نداره؟

وايسا دنيا» ي رضا صادقي رو گوش کن حتتتتتتتماً. دل‌ت ميخواد يه صخره‌اي کوهي چيزي پيدا کني خودت رو پرت کني پايين بس که اين آهنگ‌ه خوشگل‌ه..

*همه چیز ممکن است...حتی اینکه در راه برگشت از شاهرود، توی کوپه‌ی شما به غیر از یه زن و مرد جوون، یه پیرمرد و پیرزنه فطیر هم هستن و سر شب، به جای اون زن و مرد جوون، متوجه نگاه‌های مشکوکانه‌ي اون دو تا به هم میشین... که خانم با کم رویی و خجالت هی سرش را به پایین می اندازد... نصفه شب، صداهای عجیب و غریبی که از پایین می شنوین شما رو متوجه دلایل نگاه‌های سرشب می‌کنه و شما که روی بالاترین تخت خوابیدین، نمی تونین جلو خنده‌تون رو بگیرین...

[Link] [0 comments]






0 Comments: