Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Friday, February 23, 2007
اس ام اس های نصفه شبی
*۳ اسفند

*با مامان رفتم بيرون مقاديري آدميزاد ببينم. يه شلوار جين آبي فوق‌العاده خوش رنگ هم خريدم. اصولاً هزار تا رنگ ِ آبي توي دنيا وجود داره ولي آبي‌اي که من دوست دارم خيلي، يه رنگ خاصي‌ه؛ جالب‌ه که دوستام هميشه شده مثلاً مانتوي آبي بخرن ولي ميگن آبي‌هايي که تو پيدا مي‌کني يه جور ديگه‌س. خواستم بگم خودم رو مي‌کشم تا آبي اين‌جوري پيدا کنم. مسئله‌ي خاصي نيست :دي

*يه چيزي بگم؟ بعضي از مغازه‌ها هست که روي در و پنجره‌ش با فونت درشت نوشته «ورود آقايان محترم ممنوع».. تابلوئه که اونجا چه خبره و چی مي‌فروشن ديگه! خيلي جالب‌ه که بعضي آقايون – مخصوصاً از اين چاق‌هاي هزار کيلويي که حال‌م ازشون به هم مي‌خوره- عين پرروها سرشون رو ميندازن پايين ميان تو؛ دست خانوم‌شون رو هم محکم مي‌گيرن که مثلاً بگن من اومدم براي ايشون خريد کنم. منظور ديگه‌اي ندارم.

جالب‌ترش اينجاست که معمولاً در چنين مواقعي يادشون ميفته چقدر همديگه رو دوست دارن و چقدر دل‌شون ميخواد همديگه رو بغل کنن و اينا و اصلاً فکر نمي‌کنن ممکن‌ه حال بقيه رو به هم بزنن.

جالب‌ترترش! اينجاست که دقيقاً هيچي هم نمي‌خرن. بيشتر از لباس‌ها هم به سر و هيکل بقيه نگاه مي‌کنن و هي با دست به هم يه چيزاي خيلي عجيب و غريب نامرئي رو توی ویترین نشون ميدن -لابد نامرئي‌ه که ما خنده‌مون نمي‌گيره ديگه- و هر و کر مي‌خندن. فروشنده‌ها هم به هواي اينکه فروش کنن، نميندازن‌شون بيرون.

انقدر حرص مي‌خورم.. آدم انقدر بي‌شخصيت؟ من نمي‌دونم چرا اين مردا خوش‌شون مياد توي کاري که بهشون مربوط نيست سرک بکشن و فضولي کنن. خدا رو شکر الان انقدر همه اهل ماهواره و نت و وسايل ارتباط فردي و جمعي هستن که نمي‌تونن بگن مثلاً جاي ديگه مدل‌هاي مختلف رو نمي‌بينن و حتماً بايد بيان توي مغازه‌ها لودگي کنن و بخندن. تذکر هم بده کسي اصلاً به روي خودشون نميارن بس که آشغال‌ن.

بعد جالب‌ه که مثلاً کسي از مغازه‌دارهاي ديگه با صاحب اين مغازه کار داشته باشه و بياد دم در، همين که در باز ميشه عملاً انقدر هول‌ه همه جا رو نگاه کنه که نمي فهمه چي داره ميگه.

حالا يه سري آقايون هم هستن که فروشنده‌ي همين اجناس و ادوات‌ن و خب چون نمي‌تونن تابلو بزنن ورود آقايان ممنوع! بيرون -مثلاً توي پاساژ، کنار مغازه‌ها يا حتي گاهاً کنار خيابون يا وسط لباس‌هاي ديگه- بساط‌شون رو پهن مي‌کنن. خانوما هم هي قيمت مي‌گيرن، چونه مي‌زنن، اين بزرگ‌ه، اون کوچيک‌ه، اين به نظرتون اندازه‌م ميشه؟!! از اين حرفا.. حالا باز چون طرف، قيافه‌ي جدي به خودش مي‌گيره و راجع به شغل‌ش مسخره بازي درنمياره، آدم لج‌ش نمي‌گيره زياد ولي مرداي اين مدلي که من اسم‌شون رو ميذارم عقده‌اي ِ خاله‌زنک واقعاً غير قابل تحمل‌ن.

من همين‌جا از کليه‌ي خانوم‌هاي گرامي خواهش مي‌کنم يه فکري به حال مشکل اضافه وزن و بدهيکلي‌شون بکنن که يه سري لباس ‌هاي خاص و خوشگل اندازه‌شون بشه که ملت انقدر عقده‌اي نشن؛ يه کم هم برن تو کار رنگ و هنر و پيکاسو و اينا که ملت انقدر دختراي مردم رو تماشا! نکنن. از درگاه خداوند متعال هم عاجزانه خواهش مي‌کنم يه کاري کنه اين آقايون ايراني، مشکلات تربيتي و ژنتيکي‌شون -نمي‌دونم ايراد از کجاست واقعاً- حل بشه يا لااقل علم پيشرفت کنه، ما هم بدونيم چرا چشم‌هاي اينا هيچ وقت سير نميشه. نميگم همه‌شون ولي اکثرشون چه با تاپ و شلوارک بري بيرون، چه با چادر همينقدر بد نگات مي‌کنن. خدا همه رو هدايت کنه! آمين!


*لينک مستقيم دانلود آهنگ خوشگل Cuppycake براي شيماي عزيزم...
با تشکر

*اين هم گوشي‌م. ظاهراً عکس‌ش توي پست قبلي باز نميشه.
بالاي گوشي‌م يه دستگيره داره! که عين جارختي همه چيز بهش آويزون‌ه. اول نويزگير، امروز بند مچي -سفيد- فردا هم ميخوام برم براش جينگول بخرم. هوم؟ عروسک ديگه! از اين کوچيکا هم دوست ندارم. يه عروسک بزرگ ميخوام سه برابر قد خودم! :دي خلاصه اگه چيز ديگه‌اي هم به ذهن‌تون مي‌رسه پيشنهاد بدين. چرت و پرت نگيد فقط.

*يك روز مي‌بوسم‌ت! فوق‌ش خدا مرا مي‌برد جهنم؛ فوق‌ش مي‌شوم ابليس! آن‌وقت تو هم به خاطر اينكه يك «ابليس» تو را بوسيده، جهنمي مي‌شوي. جهنم كه آمدي، من آن جا پيدايت مي‌كنم و از لج خدا هر روز مي‌بوسم‌ت. واي خدا! چه صفايي پيدا مي‌كند جهنم...

*فرق بين يك زن باهوش و هيولاي لاك نس چي‌ه؟ هيولاي لاك نس تا به حال چند بار ديده شده اما زن باهوش هرگز!

*به یارو می گن :دیدیو بکهام رو می شناسی؟ میگه:آره بابا! سر کوچه‌مون تعویض روغنی داره.

*راهنماي مردم‌آزاري با موبايل (مخصوص نصفه شب)

گوشي‌تون رو سايلنت کنين تا اگه کسي زنگ زد فحش بده سر و صدا نشه و اگه تازه رفتين بخوابين، بدخواب نشين. بعد شروع کنين به نوشتن:

مي‌خواستم ببينم شب‌ها که ميخواي بخوابي، گوشي‌ت رو خاموش مي‌کني که سر کار نذارن‌ت؟! :دي

يا

همه جا امن و امان‌ه! تو راحت بگير بخواب.

يا هر چيزي توي اين مايه‌ها؛ وقتي مطمئن شدين که رسيده، مي‌تونين برين بخوابين. ممکن‌ه فردا چند تا مسج فحش داشته باشين يا تلفني مورد لطف قرار بگيرين اما اصلاً مهم نيست. شما و دوستاتون که اين حرفا رو ندارين. منتظر بمونين که شب بشه. بعد شروع کنين. گوشي روي سايلنت باشه حتماً:

با اين که اين همه اسکل شدي هنوزم حاضر نيستي شبا گوشي‌ت رو خاموش کني؟! بعدش هم کلي شکلک کرکر خنده بذارين! و بدوين بخوابين!

فحش‌ها رو اصلاً به روي خودتون نيارين.
شب اقدام کنيد:

اصلاً نمي‌خواستم بيدارت کنم ولي مجبورم. ميخوام برم wc ولي تاريک‌ه؛ مي ترسم! تو رو خدا تو هم بيا باهام. هي هي هي ها ها ها :دي :دي

اين کار رو تا هر وقت که اس‌ام‌اس نصفه شبي داريد مي‌تونيد ادامه بدين. وقتي اس‌ام‌اس‌هاتون تموم شد، صبح‌ها يا ترجيحاً سر ظهر که ممکن‌ه دوست‌تون خواب باشه، اقدام کنيد:

خرس ها با يک ظرف عسل خر ميشن، اسب‌ها با چند حبه قند، طوطی با تخمه، سگ با استخوان، مردا با زن زيبا، زن‌ها با يه کم تعريف و تمجيد... راستی برات موز خريدم!!!

يا مي‌دوني فرق سوزن با کاه چي‌ه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هميشه که جواب اين پايين نيست. يه بارم مغزت رو به کار بنداز خب!

يا

کجايي؟ نشستي اون بالا با تنهايي‌ت حال مي‌کني ما رو تحويل نمي‌گيري؟ قربون دست‌ش بي زحمت دو تا نارگيل بنداز پايين..

يا

برو بالا
.
.
.
.
.
.
.
.
بالاتر
.
.
.
.
.
.
تو هنوز فرق بالا و پايين رو نمي‌دوني؟ تمرين کن! فردا چپ و راست رو هم ازت مي‌پرسم.

يا

a
b
c
d
e
f
g
h
i
j
k
l
m
n
o
p
q
r
s
t
u
v
w
x
y
z
.
;
@
#
(
)
خدا رو شکر! همه‌ي دکمه‌هاي گوشي‌م کار مي‌کنه.

بعد از اينکه همه‌ياين کارها رو انجام داديد، يا چند روز گوشي‌تون رو بذاريد خاموش بمونه يا خودتون مث بچه‌ي آدم عذرخواهي کنين يا به خنده برگزارش کنين يا فحش بشنوين. هر جور راحتين.

پ.ن: اگه فرهنگ استفاده از تلفن همراه رو نداريد خب نخريد! به من چه.

*يه روز يکي از بچه‌هاي کلاس زبان با کلي ذوق گفت که شعر گفته و ميخواد برامون بخونه. شعره اين بود:

با تو گفتم كه چرا محو تماشاي مني، آنقدر مات كه يك دم مژه بر هم نزني
مژه بر هم نزنم تا كه ز دستم نرود، ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدني

من گفتم اين خيلي آشناست؛ از اين تيپ شعرها دوست ندارم کلاً ولي مطمئني اين رو خودت گفتي. اون هم کلي خنديد که آره و فلان؛ گفتم من ميرم سرچ مي‌کنم، اگه پيدا شد روي نت يعني تو نگفتي‌ش! روي بلاگ هم مي‌نويسم اين جريان رو. آدرس بلاگ رو هم بهش دادم که ببينه! گفت خب شايد کسي شعر من رو گذاشته روي نت. گفتم ديگه از اون حرفا بودها! بقيه شعر تو رو از کجا بلدن؟ خودت هم که بلاگ نمي‌نويسي. گفت باشه، قبول! الان ديدم شعره رو روي نت. خيلي اتفاقي؛ يادم رفته بود اصلاً ولي ميذارم اينجا که عبرن سايرين بشه. زشت نيست واقعاً؟ انقدر تابلو؟

پ.ن: اگه خودش اينجا رو ديد که هيچي. اگه نه، چيزي بهش نميگم.

[Link] [0 comments]






0 Comments: