Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Monday, March 05, 2007
مراسم خانه تکاني و حواشي ماجرا
*۱۳ اسفند

*توصيه مي‌كنم وبلاگ دسته كليد رو حتماً بخونيد. توي اولين مطلب‌ش نوشته كه يه روحاني‌ه:
«من يه روحاني‌م. يه طلبه. مدتي‌ه به اتاق‌هاي چت سر مي‌زنم و جواب سوال ميدم. اونايي كه بلدم فوري ميگم. اونايي هم كه بلد نيستم فوتي! يعني مي‌گردم پيدا مي‌كنم بعداً براشون مي‌فرستم. تصميم گرفتم يه وبلاگ بزنم و بعضي شبهه‌ها رو كه خيلي مهم‌ه يا خيلي‌ها مي‌پرسن با جواب‌هاي مختصر و مفيد كه حوصله‌تون سر نره توش بنويسم. حالا شما هم اگه نظري يا سوالي تو ذهن شريف‌تون‌ه كه نميذاره شب راحت بخوابين بفرستين تا با اسم خودتون توش بيارم.»
اطلاعات خيلي خوبي در اين وبلاگ وجود داره. بيشتر مطالب‌ش در قالب سوالاي مهم و جواب‌هاي فكر شده به اون‌هاست. مثلاً:
ميشه بپرسم کتاب آيات شيطاني سلمان رشدي درباره چي‌ه ؟
مگه شما نميگيد هر موجودي خالقي داره؟ پس خدا هم اگه موجوده، نيازمند به آفريننده است!

*روزی شیطان نزد عالمی رفت و با او به گفتگو پرداخت و در ضمن گفتگو، به او گفت: چنانچه برای من دلیل روشن و استدلال قوی بیاوری، من ایمان می‌آورم و توبه می‌کنم. عالم که از نیت شیطان غافل بود، شروع به آوردن استدلالات گوناگون نمود و چند ساعتی وقت‌ش را برای قانع کردن شیطان صرف نمود تا بلکه او را هدایت کند. تا آنجا که احساس کرد بر شیطان غلبه کرده و بسیار خرسند شد. شیطان در جواب عالم گفت: همه استدلالات تو را پذیرفتم اما غرض من از تقاضای دلیل منطقی از تو، ایمان آوردن و توبه کردن نبود بلکه فقط می‌خواستم چند ساعتی از وقت تو را تلف کرده باشم!
شیطان این جمله را گفت و رفت و عالم فهمید که باز هم فریب شیطان را خورده است.

*گل صداقت (تکراري‌ه ولي قشنگ‌ه)

250 سال پيش از ميلاد در چين باستان، شاهزاده‌اي تصميم يه ازدواج گرفت؛ با مرد خردمندي مشورت کرد و تصميم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختري سزاوار را انتخاب کند. وقتي خدمتکار پير قصر، ماجرا را شنيد به شدت غمگين شد چون دختر او مخفيانه عاشق شاهزاده بود. دخترش گفت او هم به آن مهماني خواهد رفت. مادر گفت: تو شانسي نداري، نه ثروتمندي و نه خيلي زيبا. دختر جواب داد: مي‌دانم هرگز مرا انتخاب نمي کند اما فرصتي است که دست کم يک بار او را از نزديک ببينم.

روز موعود فرا رسيد و شاهزاده به دختران گفت: به هر يک از شما دانه‌اي مي‌دهم، کسي که بتواند در عرض 6 ماه زيباترين گل را براي من بياورد، ملکه‌ي آينده‌ي چين مي شود. دختر پيرزن هم دانه را گرفت و در گلداني کاشت. سه ماه گذشت و هيچ گلي سبز نشد، دختر با باغبانان بسياري صحبت کرد و راه گلکاري را به او آموختند اما بي نتيجه بود، گلي نروييد.

روز ملاقات فرا رسيد. دختر با گلدان خالي‌اش منتظر ماند و ديگر دختران هر کدام گل بسيار زيبايي به رنگ‌ها و شکل‌هاي مختلف در گلدان هاي خود داشتند. لحظه‌ي موعود فرا رسيد. شاهزاده هر کدام از گلدان‌ها را با دقت بررسي کرد و در پايان اعلام کرد دختر خدمتکار، همسر آينده‌ي او خواهد بود. همه اعتراض کردند که شاهزاده کسي را انتخاب کرده که در گلدان‌ش هيچ گلي سبز نشده است. شاهزاده توضيح داد: اين دختر تنها کسي است که گلي را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسري امپراتور مي‌کند: گل صداقت… همه‌ي دانه‌هايي که به شما دادم عقيم بودند. امکان نداشت گلي از آنها سبز شود.
با تشکر از زهرا

*يادش بخير؛ ياد جشن فارغ‌التحصيلي‌مون افتادم. انگار اون روزا خيلي دور شده‌ن؛ خيلي...

سوگند نامه مهندسي
به نام خدا

من با آگاهي کامل از نقش و تاثير مهندسي در سازندگي و توسعه‌ي پايدار جهان، رفاه و آسايش انسان، حفظ جهان هستي از آلودگي‌هاي زيست محيطي و تامين شادي پايدار و درازمدت خود و ديگران، اينک که به عنوان مهندس خدمت خود را آغاز مي‌کنم به پروردگار جهان سوگند ياد مي‌کنم که:
همواره در سراسر زندگي شغلي، حرفه‌اي و اجتماعي خود بدين سوگند وفادار باشم.
به انسان، به عنوان يک موجود صاحب خرد و شگفت‌انگيزترين پديده‌ي آفرينش بيانديشم، صديق و واقع‌بين باشم و به هيچ اقدامي که به انسان و انسانيت آسيب رساند، مبادرت نورزم.
دانش مهندسي و تجربه حرفه‌اي خود را که ميراث مشترک بشري است، مغتنم دانم و کوشش کنم تا آن را به روز نگهدارم و در حد توان خود به گنجينه‌ي دانش و تجربه‌هاي سودمند بشري بيفزايم.
ايران زادگاه من است که در آن زاده و پرورده شده‌ام؛ کوشش خواهم کرد که دين خود را به سرزمين‌م، مردمان‌م، نياکان‌م و آيندگان ادا کنم.
در طول زندگي حرفه‌اي خود تلاش کنم تا نقش موثري در توسعه‌ي پايدار کشورم داشته باشم.
در حد توان به دانشگاه که مربي علمي و فني من است و به کساني که پس از من در اين مکان مقدس پرورش خواهند يافت، خدمت کنم.
سرمايه‌هاي هستي چون ماده، انرژي، محيط زيست و نيروي کار را سرمايه‌هاي تمام بشر بدانم و در حفظ و کاربرد درست و بهسازي آنها کوشش نمايم.
در تمام فعاليت‌هاي مهندسي خود صداقت، دقت، نظم، عدالت، سرعت عمل، حفظ منابع اجتماع و حقوق ديگران را مراعات کنم و سلامت، ايمني و آينده‌ي نسل‌ها را در نظر داشته و به آنان مهربان، دلسوز و متعهد باشم و همواره سود خويش را در منافع عام جستجو کنم؛ رشوه خواري و ساير رذايل اخلاقي را طرد و براي زحمات خود ارزش مادي‌اي در حد معقول و متعارف طلب کنم.
در تمام کوشش‌هاي مهندسي خود از دانش روز و آخرين يافته‌هاي فني آگاه شوم و آن‌ها را با ابتکار، خلاقيت و نوآوري در طراحي، برنامه ريزي و اجرا به کار بندم.
در تمام کوشش‌هاي مهندسي خود استانداردها را مراعات و تنها در حيطه‌ي دانش و توانايي خود کار قبول کنم و تنها مدارکي را امضاء کنم که به آنها احاطه‌ي فني کامل دارم. در مواردي که منع قانوني و حق مالکيت اختصاصي وجود ندارد، دانش خود را آزادانه و به صورت رايگان منتشر کنم و در اختيار ديگران قرار دهم.
در اداي وظايف حرفه‌اي محول شده، متعهد، مسئوليت پذير، مشارکت پذير و رازدار باشم.
محيطي پر از محبت و صفا و عشق و علاقه به خدمتگذاري بي‌ريا به مردم و وطن‌م را به وجود آورم و همکاران خود را بدون توجه به مليت، نژاد، مذهب، جنسيت، سن و عقيده دوست بدارم و ارزش‌هاي انساني را در خود و در آنان پرورش دهم.
در کوشش‌هاي مهندسي خود، هميشه فردي متواضع باشم و موفقيت‌هاي به دست آمده را علاوه بر سعي و کوشش خود، مرهون تلاش همکاران و نظام آفرينش بدانم و از آنان قدرداني و سپاسگذاري کنم.
در تمام کوشش‌هاي مهندسي خود، جويا و پذيراي نقد و اظهار نظر صادقانه‌ي همکاران باشم و از لطمه زدن به حيثيت، شهرت، دارايي يا اشتغال ديگران پرهيز و از اقدامات بد خواهانه براي آنان خوداري کنم.
از کوشش‌هاي فرهنگي و فعاليت‌هاي اجتماعي که به منظور توسعه‌ي رفاه عمومي انجام مي گيرد، استقبال و در آنها شرکت کنم.
همکاران خود را به رعايت اصول اخلاق مهندسي و وجدان حرفه‌اي تشويق کنم.

پ.ن: يادم‌ه سوگندنامه‌اي که اون روز خوندن براي ما، متن‌ش اين نبود يعني دقيقاً اين جمله‌ها نبود ولي مطلب‌ش مشابه بود. خيلي سخت‌ه اون لحظه. حالا اون جو سوگند خوردن که آدم رو مي‌گيره هيچي. يکي هم کنار دست‌ت، مث وجدان!، هي بگه واي، واي، چه سخت.. بعد تو هم گرم‌ت باشه با اون همه مانتو و شنل و مقنعه و کلاه. از همه بدتر هم عذاب اليم مرکز توجه بودن و نگاه‌هاي دقيق همه‌ي مهمان‌ها و بچه‌هاي سال بالايي و پاييني! + اينکه تمام مدت داري فکر مي‌کني بايد دست راست‌ت رو اين مدلي بالا بگيري يا دست چپ‌ت رو؟ بعد هي فکر کني فرقي نداري که! موضوع اين‌ه که سر قول‌ت بموني. بعداًها! توي فيلم ببيني که همه دست راست‌شون رو گرفته بودن بالا جز تو و يکي دو تا گيج ديگه که اداي تو رو درآورده بودن. عوض‌ش تو توي فيلم هي مث پنکه سرت رو اينور و اونور نمي‌چرخوني ولي بقيه مدام به هم نگاه مي‌کنن و مي‌خندن!

*ديشب در يک اقدام جوگيرانه، علاوه بر مرتب کردن کمد لباس‌ها، نسبت به خانه‌تکاني اتاق عزيز نيز اقدام نمودم! جزئيات:

اصولاً mood در زندگي من، نقش بسيار مهمي ايفا مي‌کنه و اگه حال و حوصله‌ي کاري رو نداشته باشم خب انجام‌ش نميدم. البته اين چند تا استثناء داره؛ يکي‌ش وقتي‌ه که حوصله ندارم درس بخونم ولي فردا امتحان دارم. مجبورم بخونم! يا مثلاً کسي به کمک من احتياج داره ولي من دل‌م ميخواد خونه بمونم و هيچ کاري نکنم. نميشه خب! وجدان‌م رو چه کار کنم؟ ولي در وضعيت‌هاي عادي، ميذارم moodم تصميم بگيره.

ديشب ناگهان رفتم توي mood ِ خونه‌تکوني و سريع يه تاپ خيلي خنده‌دار پوشيدم، با دستکش و ظرف آب و کف! پريدم بالاي چارپايه! و در حالي که منصور داشت خودش رو مي‌کشت و «انگار نه انگار» مي‌خوند! تا ساعت ۱۲ شب نصف اتاق رو سابيدم حسابي! و چون صبح‌ش هم يک ساعتي -شايدم بيشتر- بالا پايين پريده بودم -ورزش ميگين شماها- ديگه وجدان‌م ازم راضي بود. خوب خوابيدم حسابي.البته اعتراف مي‌کنم قبل‌ش چند تا تک زنگ بازي کردم. براي دختر خاله‌ي گرامي هم اس‌ام‌اس نصفه شبي فرستادم.

امروز براي بالا رفتن از چارپايه، شجاعت بيشتري به خرج دادم و هي شست َ َ َ َ م تا رسيدم به ميز کامپيوتر! کشيدم‌ش وسط اتاق -سنگين‌ه چقدر- خودش و ديواراي پشت سرش رو هم تميز کردم حسابي. با همون فلاکت هل‌ش دادم سر جاش. داداش کوچيکه هم داوطلبانه فرش رو پاک کرد کلي. بعد چون اصولاً ما موجودات خنده‌داري هستيم و بدون مسخره بازي نمي‌تونيم کاري انجام بديم، از اين مراسمات! فيلم گرفتيم که به خواهر گرامي نشون بديم شايد يه کم خجالت بکشه و بياد کمک کنه که البته عمراً به روي خودش نياورد! :دي البته توي فيلم من تمام مدت بالاي چارپايه -نردبان در واقع!- دارم حرکات موزون انجام ميدم :دي و هي نردبون‌ه تکون مي‌خوره و من مي‌ترسم کلي و داداش کوچيکه تذکر ميده که من قرار بوده ديوار رو تميز کنم! فيم مزخرفي‌ه خلاصه.

يه پيام هم براي همه‌ي بزرگترها دارم مخصوصاً مادربزرگاي وسواسي:
اصولاً آدميزاد بايد بدونه پول‌ش رو چطوري بايد خرج کنه و از همان عنفوان جواني! به جاي اينکه هي بشوره و بسابه و خودش رو پير و بدن‌ش رو فرسوده کنه، بهتره از خودش الکي کار نکشه چون چند سال آينده، مجبور ميشه ۲۰ برابر پول کارگر و قاليشويي و اينا رو بده براي دکتر و دارو. کلي هم درد بکشه، راه هم نتونه بره و مجبور بشه براي انجام ساده‌ترين کارها از بقيه کمک بخواد. بد ميگم؟

پس به جاي گمراه کردن بقيه و افتخار به سابيدن هر روزه ي در و ديوار، يه کم به خودتون فکر کنين. حيف نيست آدم همه ي زندگي‌ش رو در حال رخت شستن و ظرف شستن و ديوار شستن و جارو زدن و اين کارا باشه؟

در جواب سوال احتمالي دوستان هم بايد بگم که اينجا يه ذره بيشتر نيست! وگرنه من هم به توصيه‌هاي خودم عمل مي‌کردم حتماً. ضمن اينکه وسطاش کلي کمد و کتاب و لباس و اينا هم بود که مرتب کردم. ديگه وسايل‌ رو که نميشه بگي يکي ديگه برات بچينه؟
کلي هم خرت و پرت -که عمراً مصرف نمي‌شد- ريختم دور. اعلام هم کردم که اون پالتوي خواهر گرامي رو نميخوام - بيخودي نگه‌ش ندارم چون عملاً مي دونم ازش استفاده نمي‌کنم- در حال کتاب جابه‌جا کردن هم براي بار هزارم به اين نتيجه رسيدم که صد تا عمر هم کم‌ه براي اينکه آدم بشينه، فقط بخونه و ياد بگيره. من چي کار کنم با اين عمري که معلوم نيست چقدر هست؛ بعد تازه ۲۳ سال‌ش هم رفته..

*به قول مريمي دات کام با افتخار به بخت‌م لگد زدم باز. بعدش هم يه پوزخند!
نميخوام اينطوري؛ نميخوام...

*اصول ست كردن لباس و نحوه‌ي انتخاب آن از سايت مردمان

اغلب افراد در انتخاب لباسي که مناسب جثه‌ي آنها باشد و چگونگي ست کردن آنها دچار سردرگمي‌هستند.

اصول کلي انتخاب لباس و هماهنگ کردن آنها

1- هميشه لباسي را بپوشيد كه كاملاً اندازه‌ي شما باشد.
2- پوشيدن لباس‌هاي بزرگ، تنها اندام شما را اغراق‌آميزتر جـلوه مي‌دهد؛ چيزي را پنهان نمي‌کند.
3- بيشتر سعي كنيد تنها در زماني كه كمر باريكي داريد، از كمر بند استفاده كنيد.
4- پارچه‌هاي سنگين مانند پـشمي، بافتني و چرمي شما را سنگين‌وزنتر جلوه مي‌دهند.
5- پارچه‌هاي سبك وزن مانند كتان و نخي شما را لاغرتر جلوه مي‌دهند.
6- رنگ‌هاي تيره، شما را لاغرتر و كوچك‌تر مي‌كنند.
7- رنگ‌هاي روشن شما را بزرگ‌تر و حجيم‌تر مي‌كنند.
8- لباس‌هاي بالا تنه و پايين تنه يكرنگ، شما را لاغرتر جلوه مي‌دهند.
9- لباس‌هاي بالا تنه و پايين تنه با رنگ‌هاي متفاوت، شما را بلند قدتر مي‌كنند.
10- لباس‌هاي يقه بلند، گردن را كوتاه‌تر مي‌كنند.
11- گردن بند كوتاه نيز گردن را كوتاه‌تر مي‌كند.
12- روسري كه به سمت پـايين آويزان شده باشد، قـد شما را بلندتر جلوه مي‌دهد.
1۳- لـبـاس بـا خطوط افقي، شما را چاق‌تـر و بـا خطوط عمودي شما را لاغرتر جلوه مي‌دهد.

بـراي لاغرتر و بلندقدتر به نظر رسيدن نكات زير را رعايت كنيد:

1- لباس‌هاي كاملاً اندازه بپوشيد؛ لباس‌هاي خيلي كوچـك و خيلي بزرگ، تنها شما را چاق‌تر نشان مي‌دهند.
2- لباس‌هاي يكدست يكرنگ بپوشيد؛ تـرجيحاً يكرنگ از سر تا نوك پا.
3- از پـوشيدن لبـاس‌هاي با طرح برجسته و پارچه‌هاي زمخت خودداري كنيد.
4- لباس‌هاي تيره رنگ با پارچه‌هاي نازك و نرم بپوشيد.
5- شلوار را در ناحيه كمر بالا بياوريد نه پايين‌تر.
6- كراوات با پهناي متوسط پوشيده و حتماً طول آن تا كمر برسد.
7- از پوشيدن لباس‌هاي با نقش و نگار شلوغ خودداري کنيد.
8- لباس با طرح راه راه عمودي بپوشيد.
9- از داشتن ملزومات بيش از حد خودداري كنيد. (؟)
10- كفش پاشنه بلند به پا كنيد.

براي كوتاه‌تر و چاق‌تر به نظر رسيدن، نكات زير را رعايت كنيد:

1- لباس‌هاي با رنگ متفاوت بپوشيد.
2- رنگ‌هاي روشن و پررنگ بپوشيد.
3- كراوات پهن‌تر بپوشيد.
4- لباس‌هاي چند لايه به تن كنيد.
5- كفش بدون پاشنه و ظريف بپوشيد.
6- شلوار تمام قد بپوشيد.
7- از پوشيدن لباس‌هاي سرتاسر يكرنگ بپرهيزيد.
8- لباس با طرح راه راه عمودي و كراوات باريك نپوشيد.

چگونه ست كنيم

1- رنگ جوراب بايد همرنگ و يا تيره تر از شلوار باشد.
2- رنگ كمربند با رنگ كفش بايد يكسان باشد.
3- كـت و شلوار خـاكستـري و سرمه‌اي با كفش مشكي، و كت و شلوار قـهوه اي و زيتوني با كفش قهوه اي ست است.

نكات ست كردن لباس براي زنان

زنان قد بلند

1- از كمربند پهن استفاده كنيد.
2- از دامن خيلي كوتاه و خيلي بلند پرهيز كنيد.
3- بهتر اـت پـيـراهن خـود را داخـل شـلـوار و دامـن بگذاريد تا خط عمودي كمرتان نمايان‌تر گردد.
4- لباس نقش‌دار و طرح خطوط افقي بپوشيد.
5- دامن بلند و يا دمپاگشاد بپوشيد.
6- لباس‌هاي سر تا پا يكرنگ نپوشيد.
7- از گردنبند و گوشواره‌ي كوچك استفاده نكنيد.
8- كيف دستي كوچك حمل نكنيد.
9- شلوار راسته بپوشيد.
10- تاپ نپوشيد.
11- كـفش پاشنه بلند نپوشيد و از كفـش انـدكـي لـژدار استفاده كنيد.

زنان قد كوتاه و ريز نقش

1- لباس با طرح راه راه افقي نپوشيد.
2- از لباس‌هاي رنگارنـگ، ملزومات بـزرگ و شلوار دمـپاگشاد و يا پاچه‌هاي تا شده استفاده كنيد.
3- دامن كوتاه با نقش و نگار بزرگ نپوشيد.
4- لبـاس‌هـاي يكرنگ و شلوار راسته و لباس تـنگ و ملزومات كوچك استفاده كنيد.
5- خطوط عمودي و لباس‌هاي يقه هفت بدن را كشيده‌تر مي‌كنند.
6- كفش كمي نوك تيز بپوشيد.
7- كفش پاشنه بلند بپوشيد.
8- از كمر بند باريك استفاده كنيد.

زنان چاق

1- لباس‌هاي يكدست يكرنگ بپوشيد.
2- از كت و ژاكت بلند با دكمه‌هاي باز استفاده كنيد.
3- از روسري شالي استفاده كنيد.
4- گردنبند دراز شما را لاغرتر ميكند.
5- كفش پاشنه بلند بپوشيد.
6- لباس يقه هفت و قلبي شكل، گـردن را كشيده‌تـر مي‌كند.
7- ژاكت بلند بدون اپل بپوشيد.
8- لباس‌هاي تيره رنگ بپوشيد.

نكات ست كردن لباس براي مردان

مردان قد بلند

1- لباس‌هاي يكدست يكرنگ نپوشيد.
2- لباس‌ها و شلوارهاي زيپدار نپوشيد.
3- كت و شلوار بـا خـطـوط راه راه بـا خطوط عمودي و كراوات باريك و ژاكت كه طول‌ش تا روي كمر است، نپوشيد.

مردان قد كوتاه

1- كفش بوت و ساق بلند نپوشيد؛ آنها شما را قد بلندتر نمي‌كنند.
2- شلوار پاچه كوتاه و يا پاچه تا شده نپوشيد.
3- لباس آستين‌دار به تن كنيد.
4- از نقش و نگار عمودي راه راه عمودي و شلوار راسته و كراوات باريك استفاده كنيد.

مردان لاغر

1- كراوات باريك و پيراهن و يا تي‌شرت يقه هفت نپوشيد.
2- لباس‌هاي براق و با خطوط عمودي و چسبان نپوشيد.
3- كت و شلوار اپل دار بپوشيد.
4- شلوار بگي بپوشيد.
5- پلوور حجيم و يقه اسكي بپوشيد.

مردان چاق

1- ژاكت اپل دار نپوشيد.
2- كراوات زرق و برق دار نزنيد.
3- دكمه‌ي پيراهن را تا انتها و بالا نبنديد.
4- ساعت باريك به دست نكنيد.
5- پلوور حجيم و يقه اسكي نپوشيد.
6- بلوز و پيراهن يقه هفت نپوشيد.
7- شلوار تنگ نپوشيد.
8- لباس با خطوط عمودي و كراوات يكرنگ استفاده كنيد.
9- از لباس‌هاي تيره رنگ استفاده كنيد.

مردان شكم بزرگ!

1- جليقه و يا هر چيزي كه روي شكم بيفتد و به آن فشار بياورد، را نپوشيد.
2- شلوار را روي شكم خود نياوريد.
3- لباس‌هاي براق و يا روشن نپوشيد.
4- لباس‌هاي گشاد و تيره رنگ بپوشيد.
5- كراوات پهن بزنيد كه تا خط كمر بلند باشد.
6- ژاكت و شلوار يكرنگ بپوشيد.

*۱۴ اسفند

*... هنوز هم مثل هفت هشت سالگی‌م گاهی فکر می‌کنم که تمام دنیا از یک چیزی خبر دارند و آن را به من نمی‌گویند!

*چند سال‌ه دارم فکر مي‌کنم کدوم‌شون خوشمزه‌ترن؟: گردو، فندق، پسته، بادام!
امروز بالاخره فهميدم: بادام!

*يه مدت خيلي به ترکيب نصفه شب + کتاب + قاقالي‌لي عادت کرده بودم.
سعي کردم لااقل قسمت قاقالي‌لي‌ش رو کم کنم. الان نصف يه بسته چيپس رو هم نمي‌خورم -قبلنا کامل مي‌خوردم!- پفک و کرانچي و اينا خيلي خيلي کم. شکلات هم اصلاً. اون روز که مرمر شکلات تخته‌اي خريد مُردم ولي مقاومت کردم که نخرم چون خريدن همانا و تنهاخوري همان! دقيقاً همه‌ش رو خودم مي‌خورم آخه.
الان دارم مي‌ميرم براي يه بسته شکلات.. که همه‌ش رو خودم بخورم. بعد هي به خودم نه! تغذيه‌ي سالم، ورزش، سبزيجات، ميوه، خوراکي‌هاي مقوي. آخر خلاف سنگين‌م، آدامس بود -که هيچ وقت نمي‌خورم- با تي‌تاپ ولي اينا فايده نداره. شکلات ميخوام. يه روز خوش‌تيپي و آينده‌انديشي و همه‌ي اين آت آشغالا رو بي‌خيال ميشم. يه شکلات بزرگ مي‌گيرم. همه‌ش رو يه جا مي‌خورم که دل‌م خنک شه. اصلاً الان تلفن مي زنم به خواهر گرامي؛ ميگم سر راه‌ش برام بگيره...

۲۰ ثانيه بعد: آهنگ اس‌ام‌اس.. خواهر گرامي جک فرستاده. به جون خودم راست ميگم. براش نوشتم شکلات ميخوام.

۱ دقيقه بعد: تلفن خونه.. دوست مامان‌ه. هي اصرار مي‌کنه پيغام من رو يادت نره؛ غلط نگيا! اشتباه نکني.
من: خب شما بگين پيغام‌تون رو که من ببينم غلط‌ش چي ميشه؟! :دي
اون: ((: اي بلا!

بلا؟ يعني منظورش اين‌ه که شعر اندي رو براش بخونم؟
اهم اهم -صدا م رو صاف کنم اول - شعر «بلا» از... اِ راستي شعر «يه ماچ بده» رو از استاد شهرام کِي شنيدي؟ :دي انقدر بي‌کلاس‌ه که خدا مي دونه. من اصولاً پرش افکار دارم. مهم نيست زياد...

*ببين چقَ َ َ َ َدر حوصله‌م سر رفته که نشسته‌م تنهايي و داوطلبانه فيلم نگاه مي‌کنم: مقصد نهايي؛ زبان اصلي با زيرنويس فارسي! بيشتر فارسي‌ها رو مي‌خونم و سعي مي‌کنم زودتر از بازيگره، جمله‌ش رو توي ذهن‌م بگم. تمام مدت هم دارم جيغ مي‌زنم. اين دختره همه‌ش توي ذهن‌ش تصادف‌هاي وحشتناک مي‌بينه آخه!

[Link] [1 comments]






1 Comments:

» natereki to 2khtar, kolli khandidam!!!
khaste nabashi khoonetekooni kardi!
rahnamaye lebas pooshidanam bahal bood, bande beram ye joft pashne boland bekharam!!:D
man ke chocolate mikhoram dandonam dard migiran, nakhor toam:D

Posted at 11:18 PM