Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Wednesday, April 04, 2007
مریم و هنرهای رزمی
*۱۲ فروردين

*دیروز روی یک کاغذی که مثلاً راهنمای استفاده از یک ظرف درست کردن غذا بود، عبارت popcorn یا همون چس فیل خودمون رو به واژه‌ي غریب و نامانوس شکوفه نمکی ترجمه کرده بود...

*به نظر من، آدما دو دوسته‌ن:
۱. دسته‌ي اول
۲. دسته‌ي دوم
:دي

*بعضي چيزا مال تو نيست؛ لااقل فعلاً نيست. ممکن‌ه هيچ وقت هم مال تو نباشه، مال تو نشه اما همين که هست، بودن‌ش خوب‌ه. مي‌توني چشمات رو ببندي و فکر کني داري‌ش، مال خود خودت‌ه... بعد لذت‌ش رو ببري. بعدش هم اگه مال تو نشد، خدا بزرگ‌ه.. دوستي مي‌گفت - خدا رفتگان شما رو هم بيامرزه - آرزوي چيزي رو داشتن يعني چيزي رو بخواي اما بهش نرسي؛ يعني حتي اگه راهي هم براي رسيدن باشه، تو عمداً از يه راه ديگه بري. مي‌گفت اصلاً مزه‌ي آرزوي چيزي رو داشتن، به اين‌ه که حسرت‌ش به دل‌ت بمونه. براي همين من نميرم موسيقي ياد بگيرم. آرزوم‌ه و نميخوام بهش برسم!

فکر کردم چرت ميگه... بعدها يه اتفاقي افتاد که باورم شد.
هنوز هم معتقدم ديوونه‌س يه جورايي. نيست؟

*خدا مسلماً آدم گيج، زياد آفريده؛ شايدم تقصير خدا نيست. خودشون گيج‌ن خب.. اما مي‌دوني؟ بعضي وقتا اين گيجي بعضيا، حسابي کفر آدم رو درمياره؛ خصوصاً وقتي رگه‌هايي از تعمد و کوچه‌ي علي چپ هم توش باشه ظاهراً.. اونايي هم که گيج نيستن، يه جوراي ديگه‌اي کُمِيت‌شون لَنگ‌ه. حالا اين وسط، تکليف من با تو چي‌ه؟

پ.ن:چي‌ه باز دور و برت رو نگاه مي‌کني؟ با تو ام خب! ديگه چطوري بگم بهت؟ مشکل تو اين‌ه که نميخواي بشنوي. بعد الکي ميشيني ميگي هيچ کس من رو دوست نداره... خب من دارم ميگم اينجا، به اين صراحت، به اين تابلويي ميگم دوست‌ت دارم. به تو چه چرا! مشکل من‌ه! :دي حالا ميخواي چي کار کني؟ نشنوي يا بگي اشتباه مي‌کنم يا خودت رو محکوم کني به اشتباه فهميدن يا فلسفه ببافي يا توجيه کني يا فکر کني من چراغوني‌تر از اين حرفام که اين مدلي کسي رو دوست داشته باشم يا دخترا، موجودات غير قابل اعتماد، غير قابل پيش‌بيني و ترسناکي‌ن يا اين آدم، ۷ شب به بعد، مخ‌ش سه کار مي‌کنه يا اين چه طرز حرف زدن‌ه يا ادبيات وبلاگي با مکالمات روزمره، کلي فرق داره يا من، نازي رو طلاق نميدم؟!

پ.پ.ن: هي هي هي :دي

*۱۲ شب که سريال ترش و شيرين تموم شد، نشستيم «خوابگاه دختران» تماشا کنيم. قسمت ترسناک‌ش، قباد، اون قاتل کثيف‌ه بود که عروس‌ها را مي‌دزديد - چقدر بي‌شعورم! همه‌ي فيلم رو تعريف کردم! - واي وقتي دختره رو دزديد، داشتم سکته مي‌کردم. نشسته بودم روي کاناپه؛ پاهام رو جمع کرده بودم توي بغل‌م. با دست راست‌م جلوي دهن‌م رو گرفته بودم که جيغ نزنم. با دست چپ‌م هم بازوي خواهر کوچيکه رو داغون کردم کاملاً. خيلي ترسناک بود اين يارو!

*۱۳ فروردين

*از آسمون، سنگ هم بباره مردم ۱۳ به در رو تعطيل نمي‌کنن چه برسه به بارون! من هم بنا به برخي ضروريات، دو تا گره مجکم زدم سبزه خوشگل‌ه رو؛ دادم مامان اينا ببرن در کن نحسي ۱۳ش رو!!! به هر حال، اميدوارم مجبور نشم سال ديگه درخت و بوته گره بزنم. چي‌ه خب؟ مهم‌ه.

*مراسم بعد از ۱۲ امشب، تماشاي فيلم «هوو» بود که واقعاً بي‌نهايت مزخرف بود يعني حتي داستان هم نداشت. يه مردي بود - رضا عطاران - که با کلي تريپ پولداري و خوش‌بختي، هر روز مي‌رفت بچه‌ش رو مي‌سپرد دست پرستار بچه‌هه. مي‌رفت مي‌رفت اللي پيش زن دوم‌ش. آخرش هم لو رفت قضيه. خودش با زن دومي قهر کرد، زن اولي هم گفت برو نميخوام ريخت‌ت رو ببينم! اين بود کل ماجراي عبرت‌آموز فيلم هوو!

*۱۴ فروردين

*نشنيده بودم کسي به خاطر ۳ سال سابقه‌ي وبلاگ‌نويسي به کسي بگه «آفرين» که امروز شنيدم! گفتم وبلاگ نوشتن، آسون‌ترين کار دنياست! هيچ زحمتي نداره.
گفت ممکن‌ه يه کاري خيلي سخت باشه ولي وقتي تو زياد انجام‌ش ميدي، ديگه سختي‌ش به چشم‌ت نمياد. فکر مي‌کني براي همه آسون‌ه.. مث فلان قهرمان اتومبيل‌راني که مي‌گفت مگه رانندگي هم کاري داره؟!
رانندگي داريم تا رانندگي.. همونطور که نوشتن داريم تا نوشتن...

*آاااااااااي خدا! مي‌دونم خيلي کار داريا ولي ديگه حوصله‌م داره سر ميره. واقعاً نمي‌دونم چه غلطي بايد بکنم! تو هم که هيچي نميگي.. لااقل هول‌م بده وسط يه جريان مهيج ِ happy ending؛ هوم؟

*تو چه جور آدمي هستي آخه؟ مگه همه چيز، دليل و منطق و استدلال و کاربرد علمي ميخواد؟ نشده يه کاري رو دلي انجام بدي؟ صرفاً چون دل‌ت ميخواد؟ نشده کاري رو شروع کني که نتيجه‌ش به هيچ دردي نمي‌خوره؟ اصلاً نتيجه‌اي نداره؟ شد يه بار برخوردت دو زار دوستانه باشه؟ بدون سياست و احساس عقل کل بودن؟ حال‌م از ۲، ۲ تا ۴ تا به هم مي‌خوره ديگه. شده خودم رو از بالاي کوه پرت کنم پايين، اين کار رو مي‌کنم ولي قبل‌ش روي يه کاغذ برات مي‌نويسم «خودم رو پرت کردم چون دل‌م خواسته!» البته يه چيزي هم هست. من اصولاً يه کم بد شانس‌م - جدي! - و خب نمي‌ميرم. کج و کوله ميشم فقط. بعد هي ميخواي بري بياي بگي «ديدي؟ حالا فايده‌ي اين کار ت چي بود؟»

*- الو؟ سلام.
مريمي: سلاااااااااااااااااام (: چطوري؟
- مرسي. خوبي تو؟ چرا جواب نميدي؟ پشت خطي بودم؟
آره!
- گفتما! ولي فکر کردم گوشي رو نگه دارم که بيام روي اعصاب‌ت که مجبور شي قطع کني. حالا طرف همچنان پشت خط‌ه؟
نه؛ خداحافظي کرديم.
- کي بود حالا؟ :دي
به تو چه عزيزم! :دي
- ((: چقدر زبون‌ت درازه مريمي؟!

شخص خاصي نبود. تو يکي فضول نشو ديگه :دي

*خودکار رنگي؛ آبي و صورتي...

*شخصيت خود را کشف کنيد از سايت مردمان

امروزه يافتن يك همسر مناسب بيشتر شبيه بازي با يك ماشين قمار است. در حقيقت انتخاب همسر بدون شناخت جنبه‌هاي شخصيتي خود يك ريـسك به شمار مي‌رود. بنابراين تعجبي ندارد اگر بسياري از افراد، ديگر تحمل بازي عشق را ندارند و از انجام تجربه‌هاي بعدي سر باز مي‌زنند.

مسئله‌ي اصلي درانتخاب همسر اين است كه اگرشخصيـت طرفين با هم همگوني نداشته باشـد، آن رابطه ديري نخواهد پاييد. بنابراين براي داشتن يك زندگي لذت‌بخش و ماندني، بايد زماني را به شناختن خود و نوع شخصيت‌تان اختصاص دهيد. بعد از شناخت خود بهتر خواهيد توانست همسر دلخواه‌تان را انتخاب كنيد.

بـراي پي بردن بـه شخصيت، يـك سايت اينترنتي رايگان وجود دارد كه در ادامه آن را معرفي خواهيم كرد.

خود را بشناسيد

تصور كنيد در حال خريد كردن هستيد و در قفسه‌هاي يك فـروشگاه دنبال يك جفت كفش مناسب براي خود مي‌گرديد. آنچه كه باعث مي‌شود تا از خريدن مثلاً كفشي به رنگ نارنجي روشن خودداري كنيد، مطلع بودن از اوليت‌ها و تقدم‌هاي شخصيتي خود است. در مورد در انتخاب همسر نيز همين اصل بايد رعايـت شود. هيچ دليلي وجـود ندارد كه انسان با كسي كه هيچ تناسبـي با شـخصـيت او نـداشـتـه و هـرگز نـيـز نخواهد داشت، همنشين و هم‌خانه شود. در عين حال شما تا زماني‌ كه به شخصيت خود پي نبرده‌ايد، هيچ گاه نخواهيد توانست تشخيص دهيد كه آيا فردي مناسـب شما هست يا خير. پيش از اينكه به مسير انتخاب همسر قدم بگذاريد، دو مسئله را بايد براي خود مشخص نماييد: نوع شخصيت و نوع عشق

خودتان را تست كنيد

بـراي درک نوع شخصيت، در سـايت ياهو يك آزمون اينترنتي كامل وجود دارد كه شـمـا مي‌توانيد به راحتي و به صورت رايگان از آن استفاده كنيد.( البته انگليسي‌ه) آزمون به شما امكان مي‌دهد ظرف مدت تنها 10 دقيقه تصويري روشن از شخصيت خود ترسيم نماييد. اين آزمون به خوبي مي‌تواند سرنوشت زندگي عمومي و عشقي شما را تغيير دهد. برخلاف آزمون‌هاي چند گزينه‌اي رايج، آزمون ياهو مانند يك بـازي مالتي مديا بوده كه در آن شما از طريق يك سري تصاوير، صداها و نقاشي‌ها مورد آزمون قرار مي‌گيريد. در اين آزمون شما بايد به همه سوالات كاملاً توجه كنيد و با دقت كامل بـه آنـها پاسخ دهيد. اين سوالات به شما كمك مي‌كند كه همه جنبه‌هاي زندگي خود را مـورد آزمايش قرار دهيد. با شركت در اين امتحان خودتان را بيشتر خواهيد شناخت و همزمان خواهيـد فهميد كه درون همسر آينده خود به دنبال چه مي‌گرديد.

نوع شخصيت شما

به طور كلي نوع شخصيت و نوع عشق به چند دسته‌ي مشخص تقسيم مي‌گردد. هريك از ما داراي يكي از اين انواع هستيم. در صفحه‌ي بعد به طور مختصر اين نوع ها را بيان مي‌كنيم.

انواع شخصيت

جستجوگر: ماجراجو و مخاطره‌طلب. او ترسي از برهم زدن قوانين و عادت‌ها ندارد.
رهبر: يك انسان اهل ريسك كه دوست ندارد هيچ فرصتي را از دست بدهد. يك رهبر هميشه نسبت به هواداران‌ش بي‌نهايت باوفا و صادق است.
سنت‌گرا: با تجهيز به حواس پنجگانه و بـه كارگيري مهارت‌هاي عملي در طلب پايداري و استواري است. دوستان‌ش او را قابل اعتماد مي‌پندارند.
فرد گرا: در مسيـرهايش مستقل است. او شخصي كنجكاو و مملو از شگفتي و مسائل غير منتظره مي‌باشد.
ياغي: يك قـلب شكاك كـه روحيه‌ي ستيزه جويي داشته و فقط از خود طرفداري مي‌كند.
بخشنده: انساني بسيار سخاوت‌مند كه دوست دارد همه را ياري و كمك نمايد.
>>خالق: كنجكاو و احساساتي بـه هـمراه مـزاجـي آتشين، دوست دارد از طريق موازنه، جهان را به مكاني مناسب‌تر مبدل كند.
قهرمان: يك بـرنـده‌ي طـبـيعـي! قـهرمان با سختي‌ها و مشقات زندگي با تحمل و شجاعت برخورد مي‌كند.
پشتيبان: آرام و منطقي؛ ديـگران بـه او اطمينان كرده و نقطه‌اي قابل اتكا براي خود مي‌دانند.
يکسان‌ساز: فردي بـا تجربه و تـوانا كه مي‌تواند خودش را با هر وضعيتي تطابق دهد.
ملاحظه گر: ذاتاً محـتـاط و هـوشيـار است. مـوقـعيت‌ها و ديگران را پيش از انجام اعمال نابه‌هنگام، مشاهده و مراعات مي‌كند.

انواع عشق

رومانتيك: اگر شـمـا آدمـي رمـانـتـيك هستيد، عشق همه چيز شما است؛ يك ارتباط عميق بين معنويت، جنسيت و احساس.
احساسي: عشق شما شديد و آتشين است. در لحظه زندگي مي‌کنيد.
مقدر: باور داريد كه عشق از قبل مقدر و تعيين شده است و روح همسر، شما را به تكامل مي‌رساند.
خود انگيز: عشق در نظر شما كاملاً طبيعي و براي سرگرمي تصور مي‌شود؛ اگر چنين نباشد احساس خوبي نسبت به عشق نخواهيد داشت.
>>مشهود: بسيار احساسي؛ آنچه كه شما بـه دنبال‌ش مـي‌گرديد همدمي ابدي براي تمام مدت عمر است؛ عشقي پايدار كه هميشه همراه شما خواهد ماند.
محتاط: ذاتاً واقع بين هستيد. مي‌دانيد كه در عشق، رنج و جدايي وجـود دارد ولي اين باعث عدم درگير شدن شما نمي‌گردد.

خود را تجزيه و تحليل كنيد

در انتهاي امتحان، نتايج حاصله در اختيار شما قرار گرفته و به طور كامل از نوع شخصيـت خود و رفتارهايي كه باعث شكل گيري رفتار شما شده است، مطلع خواهيد شد. بــه علاوه، نمودارهايي كه معرف تعداد افراد مشابه با شخصيت شما است و نيز نمودارهـاي مقايسه‌اي بين شما و افراد هم‌سن‌تان نشان داده خواهد شد. بعد از اينكه نتايج نوع شخصيت و نوع عشق را به طور جداگانه مشاهده نموديد، مي‌توانيد ارتباط شخصيـت خـود را با نوع عشق‌تان مورد سنجش قرار دهيد.

نتايج را به كار ببريد

درك نوع شخصيت باعث مي‌شود خودتان را بهتر شناخته و نتيجتاً در انتخاب همسر آينده موفق‌تر عمل كنيد. اگر قبلاً ازدواج كرده‌ايد، آزمـون به شما كمك خواهـد کرد تـا تفاوت‌هاي ذاتي و اساسي بين خود و همسرتـان را فهميده و درك بهتري از احساسات خود جهت حل آسان‌تر مشكلات پيدا نماييد.

*۱۵ فروردين

*هنر متقاعد کردن از سايت مردمان

چند روز پيش در يک کافي‌شاپ بودم که متوجه شدم دو پسر جوان سر موضوعي در حال بگو مگو هستند؛ در واقع آنها بگو مگو نمي‌كردند، بلكه يكي از آن دو سعي داشت ديگري را متقاعد كند كه آن شب همراه او به يک ميهماني بيايد.

محتواي گفتگو

صحبت‌هاي رد و بدل شده بين آنها چيزي شبيه اين بود:

امير: جون من علي، خواهش مي‌كنم، ازت درخواست مي‌كنم، بيا امشب با من بريم، تو آخرين اميد مني.
علي: بهت كه گفتم خستم، ميخوام برم خونه بگيرم بخوابم.

امير: بيا ديگه، خوش ميگ‌ذره مثل روزاي قبل. من خيلي دوست دارم برم.
علي: من خيلي بي‌حالم. يك روز ديگه ميريم.

امير: دوست خوبي باش ديگه، اين لطف رو به من بكن. من امشب ميخوام با همسر آينده‌م آشنا بشم اما دوست ندارم تنها باشم.
علي: بيخيال شو من ميرم خونه بخوابم.

امير: ببين 2 ثانيه گوش كن. اون يه دوسـت خوشگل بـه اسم مـريم داره. من تو رو به اون معرفي مي‌كنم. مطمئن باش از اون خوشت مياد.
علي: باشه پس من ميرم خونه حاضر شم. كي مياي دنبالم؟
!!!!!!!

هنر متقاعد كردن

از شما خانم‌ها و آقايون باهوش آيا كسي مي‌داند كه امير با وجود خستگي زياد و يك دندگي علي چگونه توانست او را متقاعد كند كه همراهش به ميهماني بيايد؟

پاسخ: به وسيله‌ي هنر ظريف ( البته در اين مورد نه چندان ظريف) متقاعد سازي. قبل از توضيح بيشتر مايلم بدانيد كه چرا امير در ابتدا نتوانست علي را متقاعد كند.

به عبارتي ساده، امير چيز ارزشمند و جالبي كه بتواند باعث آمدن علي شود، به او پيشنهاد نكرد. امير مي‌خواست عـلي فـقط به عنوان يك همراه با او به ميهماني بيايد. او سعي كرد به علي بگويد كه خوش خـواهد گذشت. علي خسته بود؛ به او در تخت خواب بيشتر خوش مي‌گذشت.

سپس او از علي خواست كه به او لطف كند. دوباره علي به دليل خستگي زيـاد، قبول نكرد. لطف كردن به امير براي علي چه سودي خواهد داشت؟ تخت خواب و بالش او جالب‌تر از ميهماني رفتن در آن شب بود.

پس در نهايت امير چگونه علي را متقاعد كرد؟

چه نفعي براي من دارد؟

امير مطمئن‌ترين راه را براي متقاعد كردن علي براي انجام خواسته ‌ش برگزيد. او علي را نه ازطريق يادآوري عواطف، رفاقت، احساس مسئوليت و ماجراجويي‌ش، بلكه به وسيله‌ي روي آوردن به منافع و مصالح شخصي‌ش توانست متقاعد کند.

مردم دوست ندارند بپذيرند كه در اغلب موارد، افراد خودخواهي هستند. در واقع اكثر انسانها راهي طولاني را طي مي‌كنند تا بتوانند "بازيگر نقش يك شخص پرهيزگار" شوند و به اين وسيله به ديگران نشان دهند كه افرادي فارق از نفس بوده و آماده‌اند به سهم خود اعمال پسنديده‌ي بزرگتري را انجام دهند.

نكته‌ي ظريف درهمين «نقش» است كه اغلب مردم تصورمي‌كنند اين طبيعت فارق از نفس، شخصيت واقعي فرد است. سپس متقاعد كننده سعي مي‌کند "بازيگر" را بر اساس خصيصه‌هاي كاذب شخصيتي كه او فقط "تظاهر" به داشتن آنها مي‌كند، قانع كند در حالي كه در واقعيت فردي كاملاً متفاوت است. بنابراين متقاعدكننده روي به مواردي مي‌آورد كه اهميت چنداني براي "بازيگر" ندارد و در نتيجه شكست خواهد خورد.

هرگاه فردي عملي را پيشنهاد دهد كه براي نفر دوم داراي منفعت شخصي باشد، آن فرد دوم گير مي‌افتد. به محض اينكه امير به علي گفت كه او را با دوست همسر آينده‌ي خود آشنا مي‌كند، او را در اختيار خود گرفت. او به هدف زد. پيشنهاد امير دقيقاً چيزي بود كه علي به دنبالش بود، ولي از ابرازش خودداري مي‌كرد. بنابراين به محض اينكه امير او را در آن مسير قرار داد، تقاضايش را پذيرفت.

وقتي امير مي‌خواست كه علي را از طريق بيان خواسته‌هاي خود متقاعد كند، موفق نشد ولي به محض اينكه تاكتيك خود را تغيير داده و اين كار را به وسيله‌ي بيان خواسته‌هاي علي به انجام رساند، به سرعت نتيجه گرفت و پيروز شد.

نكته‌ي موجود در اينجا اين است كه در كار و تجارت نـيـز مثل زنـدگي شخصي، هنر واقعي متقاعدسازي در اين نهفته است كه نيازها و خواسته‌هاي حقيقي ديگران را شناخته و همين خواسته‌ها را به آنها پيشنهاد دهيد. به محض اينكه آنها به خواسته‌هايشان رسيدند، همگام و همسو با شما حركت خواهند كرد.

*از هنرهاي رزمي! خوش‌م مياد خيلي ولي نه جون کتک خوردن رو دارم نه دل زدن بقيه رو. پس نتيجه مي‌گيريم در هنرهاي رزمي، دقيقاً هيچي نميشم! :دي

*سارا هميشه ميگه وقتي کسي خيلي از زندگي‌ش تعريف مي‌کنه و هي ميگه من خيلي خوشبخت‌م، بايد بهش شک کرد. براي چشم نخوردن هم که شده، آدما از زياد از خوشبختي‌شون تعريف نمي‌کنن. تو هم هميني. وقتي هي ميگي خيلي خوش گذشت، من اينطوري راحت‌م، خيلي خوشحال‌م، خيلي خوشبخت‌م لااقل من يکي مي‌فهمم چقدر داري دروغ ميگي :دي

[Link] [0 comments]






0 Comments: