Maryam, Me & Myself

يادداشت‌هاي مريم خانوم



About Me



مريم خانوم!
شيفته‌ي صدای محمد اصفهانی، کتاب‌هاي پائولو کوئيلو، ترانه‌هاي اندي و کليه‌ي زبان‌هاي از چپ به راست و برعکس! پروفایل کامل مریمی..



تاريخ تولد بلاگ‌م: ۲۸ دي ۸۲

Maryami_Myself{@}yahoo.com


Previous Posts





Friends





Ping
تبادل لینک
اونایی که بهم لینک دادن
Maryam, Me & Myself*

118
GSM
ويکي‌پديا
No Spam
پائولو کوئیلو
آرش حجازی
محمد اصفهانی
انتشارات کاروان
ميدي‌هاي ايراني
Google Scholar
Song Meanings
وبلاگ پائولو کوئیلو
کتاب‌هاي رايگان فارسي
Open Learning Center
ليست وبلاگ‌هاي به روز شده
لينک دادن، به معناي تائيد مطالب از جانب من نيست.

Google PageRank Checker Tool



Archive


بهمن۸۲
اسفند۸۲
فروردين۸۳
ادامه فروردين۸۳
ارديبهشت۸۳
خرداد۸۳
تير۸۳
مرداد۸۳


Subscribe



ايميل‌تون رو وارد کنين تا مطالب جديد براتون فرستاده بشه.





Friday, March 17, 2006
شمع
*۲۵ اسفند ۸۴

*صبح با خواهر گرامي رفتم بيرون قدم بزنيم.حس جالبيه که آدم خواهر داشته باشه؛ البته اون موقع ها (؟) حسابي به خون هم تشنه بوديم و همه ش دعوا مي کرديم با هم ولي الان که ايشالا عقلمون اومده شر جاش، مي بينيم که خواهر داشتن خيلي خوبه.

*چند تا کارت تبريک -از اين کوچولو خرسي ها- و يه شمع -شکل حوض ه!- گرفتم.يه سري هم بود شکل گلدون؛ از اين شمع هاي بدون دود.احتمالاً از اونا هم ميرم مي خرم بعداً.

*امسال خيلي هول بودم واسه تبريک گفتن عيد؛ کلي e-card فرستادم امشب.خوشگل بود حالا؟

*در يک اقدام ضربتي، کلي کتابهام رو ريختم وسط و مرتب دوباره چيدمشون و البته ليست هم نوشتم که مثلاً بدونم توي سال ۸۴ چند تا کتاب خريدم؛ کسي نپرسه حالا اين کار به چه درد مي خوره چون نمي دونم.احتمالاً به هيچ دردي نمي خوره!

*يه عالم نامه دارم از سالها پيش + کلي کارت تبريک + يادگاري ها و يادداشت هاي سر کلاس در دوران مدرسه (مخصوصاً دبيرستان).. امشب که رفتم سراغشون، يه سري رو که ديگه برام معنا نداشتن پاره کردم و ريختم دور.خوشم نمياد بيخودي چيزي رو نگه دارم..چيزايي هم پيدا کردم که خب خيلي عزيز هستن و يادآور کلي روزهاي قشنگ و خاطره هاي خوب.. و خب چند تا کارت تبريک يونيسف و کارتهاي خوشگل ميد-اين-فلاني و اينا هم اضافه شد؛ (:

*نامه کاغذي خيلي کيف داره ولي انقدر به ايميل عادت کردم که ديگه تنبلي م مياد! ببينم راضي ميشه بيشتر ايميل بزنيم؟ نچ! خودم هم نامه کاغذي رو ترجيح ميدم تنگار حتي اگه فقط سالي يه دونه برام برسه.

*خوبي ش اينه که لااقل منو داره که حرفاش رو بفهمم.مخصوصاً وقتي آخرش اعتراف مي کنه که خيلي دوستم داره، کيف مي کنم هرچند به روي خودم نميارم زياد.يا مي خندم يا ميگم منم همينطور..


*۲۴ اسفند ۸۴

*کلي کار کردم! :يه قاليچه شستم!!!

*بابا کاليبر! هيچي نشده از ۷ نفر کلاس زبان، ۳ نفر نبودن! جالبه که خيلي خوش گذشت..پگاه عکسهاي عروسي ش آورده بود؛ قرار شد يکي دو تا هم برام چاپ کنه داشته باشم..فکر مي کنم يه کم تنهاس گاهي وقتا.آخه طوري با من حرف مي زنه انگار منتظر بوده يکي باشه و باهاش حرف بزنه..نمي دونم؛

*اولين عيدي م رو گرفتم: يه کارت خوشگل و يه خودکار ناز..مرسي (:

*جديداً هم قصه ي نانموده مي دانم، هم نامه ي نانوشته مي خوانم ظاهراً!! با اعترافات امروز خواهرم :پي خواب وحشتناک اون شبم تعبير شد.خدا رو شکر که صدقه دادم همون موقع.. اونم از ماجراي شنبه که خوب بود خيلي البته ولي من از قبل مي دونستم.جريان عيدي امروز رو هم به وضوح مي دونستم.احتمالاً يکي از بچه ها هم درباهره ي من يه چيزايي به دوستش گفته -محرمانه- چون توي خواب کسي رو ديدم که جريان رو مي دونست ولي دهن لقي کرد و بهم گفت.منم حالا مصرف گردو م رفته بالا! گردوئه که مي شکنم با دمم!!

*مردي در خواب رويايي ديد و وقتي بيدار شد نزد خوابگزار رفت و از او خواست رويايش را تعبير کند.خوابگزار گفت: با روياهايي نزد من بيا که در بيداري مي بيني.آنها را برايت تعبير مي کنم اما روياهاي خواب، نه به خرد من تعلق دارند و نه به تخيل تو..

کتاب سرگردان / جبران خليل جبران


*۲۳ اسفند ۸۴

*مث مسخره ها کلي فالگوش وايسادم پشت آيفن.جالبه که تا ميخواي چيزي بشنوي همه خفه ميشن يهو! خلاصه به هر زور و زحمتي بود يه «باشه..باشه» شنيدم.خوبه؟

*ظاهراً ميلي که از طرف دوستم براي bf ش نوشتم، اثر کرد.داره لو ميره يه چيزايي!

*به عمرم انقدر کار نکرده بودم! واسه يه عمرم بسه! :دي


*۲۲ اسفند ۸۴

*آدم چي بايد بگه وقتي نصف بيشتر بچه هاي کلاس، دم در جمع ميشن و به استاد ميگن تعطيلش کن! استاد هم در حالي که از خداشه و داره ميره توي دفترش، ميگه نه! چرا نمياين کلاس؟ باشه حالا که اصرار مي کنين!! خداحافظ..

*تا اطلاع ثانوي، دانشکده تعطيل! هوراااااااا

*۳ جلد محفل ققنوس..يه کار پاورپينت..يه سمينار..يه سرچ اساسي و بعدشم ترجمه -اگه مطلب درست و حسابي گيرم بياد البته- باز يه ترجمه و تحقيق ديگه..۱۰۰ تا کتاب نصفه نيمه.. يه مهموني هم بايد بدم..بعدشم اگه بتونم تصميم بگيرم که اون هديه رو بگيرم بالاخره يا نه، يه تلفن..از خودم لجم مي گيره گاهي؛ دختر انقدر مغرور؟

[Link] [3 comments]






3 Comments:

» سلام ... سال نو پیشاپیش مبارک .... راستی وقت رفتن من هم رسید !!! همیشه موفق باشی

Posted at 5:34 PM  

» salam plz to liste likat vakile ashegh ro bokon maryam banoo
addresesham in http://maryambanoo.parsiblog.com
khosoosiyate moshtarake maryama y chize verajan

Posted at 7:34 PM  

» khob age english benevisam linkam bi rikht mishe khob u begoo chi benevisam

Posted at 6:21 PM